کشکوليات
الف) نبض زندگى در سيکو مىطپد. انرژى هستهاى، مشوق بستهاى!
ب) بازى دوم را هم جلوى لنگىهاى کرولاينا باختيم، ناجور. استنلى بعيد است به خانه اش برگردد، سربهنيست زده بيرون!
ج) نفهميديم رباح ماجر چى شد؟ (از امروز به مناسبت جام جهانى يادى از بازيکنان قديمى مىکنيم.)
د) وبلاگشهر مريض است يا چى؟
ه) از بغض تحجر با حجاريان هستيم. همينطورى براى جور کردن قافيه و سجع!
بروم ظرفها را بشورم!
پىنوشت: قرار بود سريع برگردم به عيال کمک کنم، وبلاگ خونم کم شده بود گفتم دو دقيقه اى چيزى بنويسم. عيال ظرفها را شست. ظاهراً هوا پسه! من بروم چايى بگذارم بلکه تنشزدايى بشود.
پىنوشت دو: دوستى ناشناخته به نام «نامهبهمن» يا «جىميل» که گهگاه احوال بنده را مىپرسد، در مورد رباح ماجر ايميل زده و نوشته است:
«اگه منظورت رباح ماجر الجزایری هستش باید بگم که اون الان مفسر فوتبالی شبکه الجزیره اسپورت برای تجزیه و تحلیل فوتبال باشگاهی پرتغال می باشد»
ممنون از اين دوست.