حاشيههاى موجسازى
زمانى تصميم ميگيريم به جمعى ملحق شويم، اينکار ممکن است کمابيش هزينههايى داشته باشد. سبک سنگين مىکنيم. فايدهاى درش مىبينيم. جان يکى در خطر است. ديگرى در زندان است. اما وقتى به آن جمع ملحق مىشويم نمى دانم چرا دو کار اشتباه را بعد از آن مرتکب مىشويم. يکى اينکه گمان مىکنيم کار تمام شد و ما هم از اين نظر وجدانمان راحت مىشود. حاضر نيستيم شکست را بپذيريم زمانى که کمپين مجازى ما به ديوار و سد سکندر بخورد. خوشبينانهاش رهايى از شر عذاب وجدان است. بدبينانهاش عادت به در صحنه بودن و داد و بيداد مجازى راه انداختن در عين نداشتن سوژه براى نوشتن. به هر حال کمکم مىبينى که طرف به کل در مدار ديگرى افتاده است. اشتباه دوم اين است که وقتى خودمان زديم به رودخانه و عرض آن را شناکنان طى کرديم و به آن جمع ملحق شديم، بلافاصله شروع مىکنيم به داد و بيداد و قشقرق که آهاى همه آنهايى که آنور رودخانه ايستادهايد و داريد ما را بىرغبت نگاه مىکنيد، شما همه بزدل، ترسو، خودخواه و بيعار هستيد.
با اين فراخوانهاى مجازى مشکلى ندارم اگر کسى به رضايت درونى خود بسنده کند و کارى هم به ديگرى نداشته باشد. سعى دوستان هم مشکور باد. مشکل از جايى شروع مىشود که براى اينکارها سروصداى زياد و يار فراوان مىخواهيم. چشممان به دست ديگرى است و حتى گاه گمان داريم اگر بقيه هم مىآمدند شکست نمىخورديم. وقتى کار به اينجاها برسد در مقام قضاوت شروع مىکنيم به مقايسه بين آدمها و برچسب خوب و بد زدن به آنها. کار خيلى وقتها به جنگ ودعوا بين وبلاگنويسهاى همسو کشيده مىشود.
عصر موجسازى و «بسيجىگرى» (به قول مهدى جامى) در وبلاگستان رو به پايان است، نمى دانم چرا عدهاى از روى لجبازى يا غليان احساسات باز دوست دارند راههاى مسدود يا روشهاى بىفايده را دوباره امتحان کنند. آدم گاهى مىماند که چرا ما دوست داريم به واقعيات دهنکجى کنيم؟ بعدش هم آنچه مىماند به نام نوعدوستى چيزى جز چند دعوا و دلخورى و تعدادى وبلاگنويس افسرده يا تعدادى عصبى نيست. براى ماندن و نوشتن نياز نيست که هى انگيزههاى اينچنين براى خود بتراشيم. با اينکارها معمولاً مشکلى حل نمىشود، بعد از مدتى مىبينيم که خودمان مشکل براى خود بوجود آوردهايم. چه انگيزهاى مهمتر از کار نوشتن؟ چرا گمان مىکنيم که نوشتن معمولى و عادى کارى بىارزش است؟ نوعدوستى، حمايت و اطلاعرسانى به جاى خود بسيار نيکو است اما حق تکثر بين نظرات را بايد به رسميت شناخت. وبلاگنويسان صغير نيستند، هر کس خودش به يک جمعبندى مىرسد اگر کسى به اين حرکت نپيوست نه مامور است نه معذور. در فعاليت هاى اجتماعى هم نتيجه مهم است هم محاسبه هزينه-فايده. ضمن اينکه با تکثر و فرديت وبلاگى هم نمىشود جنگيد.
نوشته سولوژن عزيز در نقد مطلب قبلى من (*)
روزنوشته ناصر عزيز در همين مورد (*)
پىنوشت: اين نوشته، جوابيه به شخص خاصى نيست. مطلب سولوژن همشهرى عزيز و نکتهگيرىهاى جالب ناصرجان از ديگران و اشاره به مطلب قبلى من بهانهاى شد براى اينکه اين توضيح را بنويسم. شاد باشيد.