پاى زندگى شخصى را وسط نکشيم
اشاره: ظاهراً رايزنىها و تلاشهاى ديپلماتيک تعدادى از دوستان و فرستادن ايميلها (و از جمله بنده حقير به عنوان تربى که خود را قاطى ميوهجات کرده است) جهت متقاعد کردن نيکآهنگ کوثر عزيز براى قبول آتشبس(!) نتيجه داد و او مطالب و کاريکاتور خود را در مورد آن وبلاگنويس مشهور برداشت. بنده هم برهمين مبنا مجبور به اصلاح نوشته خود هستم، باشد که اگر روزى بين دو وبلاگنويس اختلاف نظر به جاهاى باريک کشيد، دوستان عزيز شهروند وبلاگستان به جاى انفعال يا احياناً تحقير دو طرف، پادرميانى و تلاش کنند که کار به خصومت بيشتر کشيده نشود. به هر حال اصل نوشته را با تغييراتى باقى مىگذارم که بماند. اين دغدغهها هميشه هستند.
ما براى حرف زدن و بحث کردن با يکديگر و به قول معروف تضارب آرا و گاه تضارب مشت و لگد همين الان با هم هزاران مشکل داريم. مىخواهيم چيزى بگوييم، چيز ديگرى نوشته مىشود و صدها چيز ديگر بين مخاطبين مختلف خوانده مىشود. مساله را به قول فرنگىها subjective مىکنيم. نقدى هم به سخنگو مىزنيم. با اين وضع مشکل مفاهمه هست و صدها معضل ديگر که قبلاً در اين رابطه مفصل توسط اهالى عزيز وبلاگستان بحث شده است. خلاصه بساطى که ملاحظه مىفرماييد و غير از کسانى که غبارى به دامن کبريايى آنها نمىنشيند و خودشان را وارد هيچ بحث و گفتگويى نمىکنند و بالطبع نمره آنها بيست است، بقيه ما گرفتار اين قضيه هستيم و البته داريم تمرين ميکنيم که کمتر اشتباه کنيم و بهتر با هم گفتگو کنيم.
حال در اين شرايط پيچيده، گاهى دوستانى روى لجولجبازى يا رقابت سراغ زندگى شخصى ديگران رفته خصوصاً روى دو موضوع پول و صکس مانور مىدهند. کنجکاوى مىکنند و افشاگرى آنچنانى که اينکه کى از کجا دارد در مىآورد، منبع مالى او چيست و کجا زندگى مىکند. يا اينکه با چه کسى يا چه کسانى رابطه دارد و چرا به شريک زندگى خود خيانت کرده است. اينکارها مذموم و اشتباه است. نه به خاطر اينکه غير اخلاقى است که اين هم هست - بنده هم البته معلم اخلاق نيستم و خود نيز آشکارا اشتباهاتى کردهام در اين چند روز - بلکه به اين خاطر که نه تنها اصل بحث و موضوع به حاشيه مىرود و حاشيهسازى جاى اصل را مىگيرد بلکه چنان وضعى مىشود که هرکس از راه مىرسد کارش مىشود تجسس در امور ديگران و آتو گرفتن و استفاده از آن براى کوبيدن ديگران. نکته ديگر اينکه اگر اين سوژهها به دست کسانى مثل سازندگان «نيمه پنهان» بيافتد، محملى براى کوبيدن و سرکوب روزنامهنگاران و نويسندگان ايجاد خواهد شد. بالطبع ترکشهاى اين کوبيدنها وبلاگنويسان را هم در برخواهد گرفت. پس يادمان باشد که زندگى شخصى آدمها به خودشان مربوط است.
حرف حق را بايد گفت و بايد خودمان هم البته به آن عمل کنيم. خود آدم هم حواسش نيست و از اين اشتباهات مىکند. پاى زندگى شخصى آدمها را پيش نکشيم. هرکس برنامهها و توقعاتى گوناگون از وبلاگنويسى دارد. يادمان باشد باب گفتگو را نبايد ببنديم در عين اينکه حواسمان باشد که اين فرآيند پيچيده را پيچيدهتر از اين نکنيم و سبب اضمحلال آن نشويم.
نياز به تمرين هست و مدتها بايد بگذرد تا کمکم بهبود اين وضعيت نشان داده شود.