داريوش سجادى را تحمل کنيم
داريوش سجادى مىگويند از جمهورى اسلامى پول مىگيرد. چه مىدانيم. اما کم نيستند کسانى که شايع است آنها هم از اينور و آنور پول مىگيرند. زياد با پول گرفتن نمىشود نظرات را بررسى کرد. قبول دارم که سجادى مثل يک عقاب سر بزنگاه از راه مىرسد و به مخالفينش دهن کجى مىکند و نظراتى مخالف نظرات غالب صاحبنظران و خيلى هم تند و اعصابزن ميدهد و مىرود. سجادى اصولاً نظراتش را بد مطرح مىکند و در هر مقاله سى بار براى خودش پپسى باز مىکند و به قول خودش دنبال شمردن «ديديد گفتم» هاى خود است. اما کمى که دقيق شويم مىبينيم که کى اينطورى نيست؟ گيرم که بعضىها (که بنده هم جزو آنها هستم جسارتاً) کمتر «ديديد گفتم» مىگوييم و کمتر ضايع بازى در مىآوريم. مشکل داريوش سجادى اين است که يکهو چنان مىخواهد خلاف جريان رودخانه شنا کند و آب گل آلود را هم توى سرو صورت اين و آن بپاشد که گاهى آدم فکر مىکند اين آقا عقلش را از دست داده است آدم مىماند که هدفش چيست؟ او همه چيز را نقد مىکند غير چيزهايى که دوست دارد نقد نکند(!) مثل امام و شريعتى. به هر حال خودش هم خود را طرفدار جمهورى اسلامى مىداند و اين موجب اين نيست که بعضىها گردنش را بزنند. به هر حال دارد از آب و هواى کاليفرنيا هم استفاده مىکند. انسان منهاى عقيده يادمان باشد، حق دارد از آن آب و هوا بهرهمند باشد. نوش جانش.
برنامه هاى شبکه هماى او را بنده نمىتوانم ببينم اما مصاحبههايش را با آدم هاى مختلف در گويا مىخوانم الحق مصاحبههايش خيلى خوب و حرفه اى از آب در آمده، همينطور مديريت او بر مناظرهها که واقعاً جاى تحسين دارد، لااقل چنين کارى را من از مسعود بهنود در مصاحبه هايش در بىبىسى فارسى دوسال پيش که با سياسيون مختلف مصاحبه مى کرد، هم نديدم. لابلاى حرفهاى اعصابخردکن او نظرات خوبى هم پيدا مىشود. اين داستان صمد و عين الله او را جدى بايد گرفت. نظريه نارسيسيسم ايرانيان را تند مىبينم اما چندان هم بيراه نيست. بالاخره روشنفکرى يعنى همين ديگر، يعنى ما همه چيزمان بهشتى و سوييسى که نيست. ايراد داريم ديگر. بدجورش هم داريم. حالا چون مثل ما فکر نمىکند بايد او را فلک کنيم؟ اصلاً تو بگير به فرض او مامور جمهورى اسلامى براى زدن اعصاب بقيه و ايجاد جنگ روانى. بالاخره جوابش را بايد داد ديگر. اينهمه ماکس وبر و روسو و ولتر و مارکس و ميل و لاک و فوکو و دريدا يکى پيدا بايد بشود که جوابش را بدهد. تمرينى هم هست براى مدارا. عيد ما روزى است که داريوش سجادى اگر چيزى نوشت ما داغ نکنيم. آنوقت مىشود اميدوار بود که چند قدم بيشتر با سوييس شدن ايران باقى نمانده است.