فلج هستهاى
بازى ديپلماسى را اگر تيم لاريجانى مانند جواد وعيدى و علىاصغر سلطانيه و همکاران بلد نيستند و نمىگذارند که دست کم چند تن از کارشناسان وزارت خارجه با اختيارات کافى براى مذاکره وارد اين بازى شوند که بههرحال هرچه باشد در اين چند سال تجربهاى کسب کردهاند و درسى در اين زمينه خواندهاند و دست کم بلد هستند که «بگرد تا بگرديم» نگويند، در مقابل ديپلماتهاى کارکشته آمريکا و سه کشور اروپايى به همراه دستگاه سياست خارجىشان تا توانستهاند شگرد و بدل به ما زدهاند.
آخرين شگرد ظريفى که به نمايش گذاشتند همين بود که راىگيرى در مورد ايران را به تاخير انداختند و شايعه اختلاف نظر بين روسيه و آمريکا را دامن زدند و لحنى در پيش گرفتند که گويى قرار است راىگيرى جديدى انجام شود و احتمالاً قصد دارند پرونده را در آژانس نگه دارند، ايران هم تلاش خود را با تمرکز بر روى غير متعهدها و تهيه يک پيشنويس قطعنامه قرار داد، حال اينکه در آخر کار اصلاً موضوع ايران را مطرح نکردند و همان قطعنامه قبلى کافى بود که ايران را به مسلخ شوراى امنيت بفرستند و تلاشهاى ايران کاملاً عقيم ماند.
ديپلماسى آمريکا و سه کشور اروپايى تاکنون بر اين اساس بوده که در ظاهر با قرار دادن گزينههاى مختلف پيش روى ايران، چنين وانمود مىکنند که ابتکار عمل به دست ايران است، در حاليکه در عمل ابتکار عمل در دست آنها است، سيگنالهاى ضد و نقيض به ايران مىفرستند، لحنشان را عوض مىکنند، زبان تهديد و تشويق و ارعاب و مرعوب شدن را از چند جانب مختلف به کار مىگيرند و علائم دروغين به ايران مى فرستند (مثلاً ادعا مىکنند که جمهورى اسلامى قوى است و به بمب مىرسد و همه ما غربىها بيچاره شديم و راه حلى جز مدارا نداريم. اينها همه همان سيگنالهاى دروغين است! يا ناگهان دام روسيه را جلوى ايران پهن مى کنند و کسى هم نمى پرسد که چطور آمريکا يکباره هوادار سينهچاک روسيه و دلسوز طرح او مى شود.) و با زمانبندى فشرده و در دقيقه نود ايران را در شرايط اضطرارى و تحت فشار مجبور به انتخاب مى کنند، که تا اينجاى کار خود جمهورى اسلامى دست به انتخابهاى غلطى زده است و در مسيرى افتاده که اگر آن را تصحيح نکند جز به سقوط منتهى نمىشود. اين روش دارد جواب مىدهد و باز دوباره ايران را در اکراه قرار مىدهند که دست به انتخاب بزند، باز هم به ايران سيگنالهاى دروغين و گمراهکننده مىفرستند و باز بلافاصله نوبت حرکت را به ايران مىدهند که انتخاب دشوار ديگرى انجام دهد. تصحيح ديپلماسى براى جمهورى اسلامى که مراکز قدرت تصميمگيرى در آن زياد و در چنبره الزامات ايدئولوژى دينى گرفتار آمده، سخت است. وقتى جمهورى اسلامى عزم خود را جزم مىکند که راهى را انتخاب کند، بعد که بدل مىخورد و سيگنالهاى گمراه کننده جديد هم مىرسند، انتخاب گزينه درست بعدى برايش مشکلتر مىشود. اين اساس استراتژى غربىها است و کارى مىکنند که خود جمهورى اسلامى دارد مرحله به مرحله خودش را به تهلکه مىاندازد.
وسوسه گرفتن يک امتياز بدرد بخور در مقابل تعليق کامل غنىسازى عامل ديگرى است که دستگاه ديپلماسى هستهاى ايران را در کنار عوامل ديگر زمينگير کرده است. به عنوان مثال در شرايط موجود و از ديد منافع ملى تعليق کامل ولى موقت غنىسازى اگر با نشستن بىقيد و شرط جلوى آمريکا پاى ميز مذاکره همراه شود معامله بدى نيست. اما گروه هايى درون نظام هستند که همين را هم خفت و خوارى مىدانند! اينجاست که ديگر ديپلماسى قدرت تحرک خود را از دست مىدهد چون به ساز همه نمىتواند برقصد. براى همين هم هست که ماشين ديپلماسى ما توان مقابله و تحمل اين همه فشار در اين بازى نفسگير را ندارد و با رفتن به شوراى امنيت، کسانى مانند جواد وعيدى نفس راحتى مىکشند و نعرهاى مىزنند. چون حداقل تا چند روزى از بازى نفسگير خبرى نيست. فعلاً يک هفتهاى رجزخوانى ادامه پيدا مىکند که از اين ستون به آن ستون فرج است و به هر حال احتمال وقوع هر نوع حادثهاى هست که ممکن است قضاى بد را برگرداند!
بعضىها هنوز حرف از حق مىزنند. اصلاً بحث حق در اينجا مطرح نيست. بحث نبود ديپلماسى براى پيشبرد آن حق است. با تاکيد تنها بر اين «حق مسلم» کار پيش نمىرود که ديديم نظام به جايى نرسيد و در مقابل آن «حق مسلم»، «حق حيات» و ده ها «حق مسلم» ديگر در خطر قرار گرفته است و کشور و نظام هردو در چند قدمى پرتگاه هستند. اين تصحيح مسير جز با عزم جدى سران عالى نظام براى عقب نشينى حاصل نمىشود. هنوز اميدواريم که اينکار انجام بشود هر چند صحبتهاى اخير آقاى خامنهاى اين را نشان نداد اما به هر حال هنوز هم فرصت هست.