راضى نگهداشتن دوستان
با دزدى کالاهاى فرهنگى
به خاطر سانسور يک موجى اخيراً خيلى شديد راه افتاده است در ايران که حتماً شما هم بىنصيب نماندهايد و آن اىميلهايى است که اين و آن براى آدم فوروارد مى کنند و وقتى بازش مى کنى مى بينى که اى بابا اين نوشته ابراهيم نبوى است اما طرف هيچ نامى از نبوى نبرده است، آن يکى شعر هادى خرسندى است بدون نام بردن از او، حتى طنزنوشتههاى اخير ناصر خالديان را ديدم که دارد بدون در نظر گرفتن حقوق نويسنده و حتى اشاره به نام او دارد به اين و آن فوروارد مىشود. خوشبختانه نيک آهنگ کوثر کاريکاتورهايش متمايز است و امضا هم دارد! اما کسانى که اين کارهاى فوروارد کردن را مىکنند حتى زحمتى به خودشان نمى دهند که نام مولف يا صاحب آن اثر را در اىميلشان بياورند. خجالت آور است. اين چيزها قبلاً هم بود اما اين روزها خيلى بيشتر شده است. اين نامش مبارزه با سانسور نيست، بلکه دزدى و خودشيرينى و با چيز ديگران فلان کار ديگر کردن است. براى راضى نگه داشتن صد دوست موجود در ليست خودمان (که بعضى از آنها ممکن است مرده باشند) و حفظ آنها براى روز مبادا، اثر هنرى و کار فرهنگى ديگرى را (هر چه که هست) بدزديم و فوروارد کنيم. (يا در اين دزدى دسته جمعى و اين غارت فرهنگى شريک باشيم.)
قضاوت تندى است ولى واقعاً چرا خيلى از ايرانىها آنقدر فرصتطلباند و دنبال سو استفاده و بهرهکشى از ديگران (از هر نوعش که فکر کنى) هستند؟ آيا وضعيتى که جامعه ايران الان دارد با اين موضوع مرتبط نيست؟