تعصب فمينيستى
شخصاً مشکلى با فمينيسم ندارم. پيگيرى حقوق زنان و دنبال برابرى بودن و فعاليت حقوق بشرى کارهايى هستند که ارزش آنها را کسى نمىتواند منکر شود. در همين وبلاگستان که بعضى وقتها برره مجازى مىشود و کسى چون من هم شيرگير مىشود و زيادتر از کوپنش حرف مىزند، اگر بىتعصب و ناجانبدارانه نگاهى به دور و بر بيندازيم مىبينيم که اکتيويستهاى فعالى وجود دارند که در اين زمينه دارند جدى کار مىکنند.
دستشان درد نکند. بالاخره جا براى خيلى کارها هست. کسى هم جاى کسى را تنگ نکرده است.
اما در عجب هستم که بعضى وقتها تعدادى از فمينيستهاى شهر مجازى اسير «ايسم» مىشوند و مسلح به سلاح ايدئولوژى. چيزهايى که دوست دارند مىبينند. هم خط قرمز دارند هم مرزبندى. وارد تعامل با هر جايى نمىشوند. پپسى را تنها براى خودشان و خودشانىها باز مىکنند. حزبى دارند به ماجرا نگاه مىکنند. (نمونهاش براى تقريب به ذهن از اين نظر رفتار وبلاگى بعضى از دوستان وبلاگنويس حزب مشارکت (نه همه آنها) که جز خودشان کسى را نمىبينند. گاهى پيش مىآيد که ايدهاى را مطرح مىکنند و به همديگر لينک مىدهند و بحث مىکنند که چند هفته پيش از آن، «غيرخوديها» پروندهاش را بسته بودند يا دستکم به يک جمع بندى رسانده بودند و قس على هذا) گاهى ادبيات پرخاشگرانه و خشونتآميز و گاه پايينتنهاى را به کار گرفتهاند که از تعصبها دفاع کنند. بحث را هر چند مى خواهند مردانه/زنانه نبينند نمىشود. بعضىهايشان نظامى ارزشى مستقل دارند براى خودشان درست مىکنند. دستکم در دوگانه زن و مرد گير کردهاند. با اين ترازو و متر به همه چيز و همه کس ظنين مىشوند. بعضىها را مىبينم آکنده از حس انتقام. تحقيرهاى ناحقى که در دنياى واقعى ديدهاند اينجا مىخواهند سر اين و آن و هر آنکه در اين زمينه نوع ديگرى مىانديشد خالى کنند. اينها همه تعصب است.
بد نيست دوستان فمينيست فکرى هم به حال تعصب بکنند. خود انتقادى در اين جاها کمتر ديده شده است. اگر کسى به رفتار ناشايست يکى از همحزبىها نقدى زد، دستکم سعى کنند در کنار انتقاد از آن منتقد، نقدى هم به کار همکار خود بزنند نه اينکه با حداکثر توان درصدد توجيه برآيند. البته در همينجا هم دوستان فمينيست ديگرى هستند که نوعى ديگر برخورد کردند و منصفانه هم بود.
تعصب فمينيستى بدترين دشمن خود فمينيسم هم هست. فمينيسم محصول دوران بعد از تعصب است با تعصب که نمىشود آن را پيش برد.