کروبى دوباره رفت بالا
ايران که بودم ديدم مردم به طور خودجوش اين مضمون را براى کروبى از روى حرفهاى خودش کوک کردهاند: (بى ادبى است البته. دوستان ببخشند!)
«من رو بودم، يک ساعت خوابيدم، بيدار شدم ديدم زيرم.» [!!]
اينطرف توى اينترنت و محافل، نخبگان و وبلاگنويسان داشتند توى سر و کول هم مىزدند و شکست کروبى، معين و هاشمى را تحليل مىکردند، آنطرف مردم رايشان را داده بودند، جوکشان را داشتند مىساختند. اينطورى رو دست خورديم! چه ما تحريمىها چه نسيمىها، چه هاشمىچىها و نيروهاى اودکلنى. عطرمشهدىچىها برده بودند، بقيه هم ضمن اينکه فحش مى دادند رايشان را هم داده بودند و دلشان را خوش کرده بودند به جوک ساختن. سعيد حنايى کاشانى مىگويد شاه همينطورى مات شد. آقا سعيد جان، شاه رو ولش کن عزيزم. خودمان را بگو که هى مىچينيم و هى پياده عقب مىافتيم و تسليم مىشويم. اين سوزش دارد روشنفکر جان!
هيچى خواستم يادى از آن روزها کرده باشم. امشب شب عزيزى است. شب يلدا است و ميگويند حاج آقا کروبى دوباره مىرود بالا يا به قولى روى آنتن. (خدا وکيلى از اين حرف معنى غير شرعى برداشت نکنيد.) ما بخيل نيستيم اما اين حنا ديگر رنگ ندارد، دست کم مىشود گفت به قول همدانيها يک جور «حناى زيادى» است. کار با ماهواره هم درست نمىشود. از ما گفتن بود، از شما هم تحويل نگرفتن و به ريش ما خنديدن.