پيوندهاى گاهوبيگاه
* پويا ارجمند هم خداحافظى کرد
افسوس از عاقبت کار اين دوستانى که وقت زياد مى گذارند و مانند بنده متاسفانه چون پارتى ندارند و اصول حرفهاى گرى و مناسبات را نمىدانند، آنطور که شايستگى دارند در وبلاگشهر ديده نمىشوند. بماند که پوست بنده کرگدنى شده است. برايم اصلاً مهم نيست که کسانى بود يا نبود پارسا برايشان اهميت دارد يا نه؟ براى من مهم نيست که کسى کامنت مىگذارد يا نمىگذارد. کار خودم را مىکنم و همينقدر که چيزى مىنويسم و ديگران گاهى و به ندرت استفاده مىبرند يا رد پايى ناچيز در مطالب ديگران پيدا مى کنم (همانطور که رد پاى نظرات ديگران در مطالب من هست) خدا را شاکر هستم. به قول معروف به نانى سيرم و به درهمى خرسند و به پستى ساده ذوق زده، پارسا هستم آخر.
* کامنت سرگشاده (!) سولوژن به محمد خاتمى
مشارکتىها يا نسيمىها يا چه مىدانم چلچراغىها (منظورم همانهايى است که وبلاگ خاتمى را مى گردانند) سانسورچيان خوبى شدهاند. حتى نامه ملايم سولوژن مهربان را هم بر نمىتابند. (هاله سرزمين آفتاب هم در همين رابطه شاکى است) ضمناً سولوژن عزيز مدتى است که همشهرى ما شده است. بالاخره نمرديم و در اين شهر يک وبلاگنويس درآمد يا از در به درون آمد. تورنتويىها مواظب خودتان باشيد خلاصه! (در حاشيه: ادمين وبلاگ مردى با عباى شکلاتى اعلام کرد که هنوز حجم خيلى زيادى از نظرات منتشر نشده است! يعنى اينکه همه نظرات بايد خوانده بشود. اشکالى نيست اما جان من يک سر به کامنت ها و تاريخشان بزنيد. آدم در اين چشم بندى مىماند که در اين پروسه پيچيده و نفس گير کامنتهاى فدايت شوم زود منتشر مىشوند(!) اما نظرات انتقادى حتى اگر ملايم هم باشند مشمول تيغ سانسور تحت عنوان استمهال شدهاند. قضيه جالب شد. منتظر هستيم، تا ببينيم عاقبت چه مىشود.)
* اى عزيز عبا ديدى، چفيه نديدى، ف.م. سخن
تيتر جسارتاً يک کار مشترک فرهنگى بين بنده و فردى با اسم مستعار و بدون هويت و يک آدم «بدفهم» و «غيرمتجدد» به نام ملاى روم است. ضمناً از همکاران فنى پخش، حراست و فرشاد گويا نيوز هم سپاسگزار هستم. (ايرانىبازى: مطلب همديگر را روى هوا مىزنيم، ايده را روز روشن مى دزديم و به نام مىزنيم، بعد براى يک لينک از سه نفر تشکر مىکنيم!) از اين حرفهاى بيخود گذشته خدمت سخن عزيز هم از پشت همين تريبون سلام و عرض ادب و تبريک سال نو دارم!