به بهانه شقايقها
امروز در کانادا روز يادبود (Rememberance Day) بود. ما تعطيل نبوديم هرچند و ساعت يازده به احترام شهداى کانادايى جنگ جهانى اول و دوم و نيز نيروهاى حافظ صلح، به مدت دو دقيقه سکوت کرديم. (اين رسمى است که همزمان در سراسر کانادا برگزار ميشود. «ساعت يازده روز يازده از ماه يازده»). وقتى مىبينى آن پيرزن فرتوت نود ساله هنوز اشک در چشمانش جمع مىشود وقتى دسته گل را کنار بناى يادبود شهدا ميگذارد و نشان مى دهد که داغ عزيزش هنوز تازه است، وقتى اين شقايقها ( Poppies) را مىبينى که بر يقه همه کتها و ژاکتهاى شهروندان (غير از خاورميانهچىهاى طلبکارى مثل ما) خودنمايى مىکند و وقتى پيرمردهاى Veteran درب و داغون و زهوار دررفته را مىبينى که استوار، مغرور و همراه يک خروار مدال افتخار، روى صندلى هاى چرخدار نشستهاند و همه بهشان افتخار مىکنند، وقتى موزيک يادبود را که خيلى شبيه آنچه که در صبحگاههاى و شامگاههاى ارتش ايران مىزنند، مىشنوى به کل شرمنده مىشوى.
حالم بد شد امروز چون ياد ايران افتادم. دوست ندارم کامتان را تلخ کنم اما واقعاً ما در ايران چه کرديم با شهدايمان و ايثارگرانمان؟ حکومت چه بلايى به سر آنها آورد؟ بگذريم.