روزنوشته امروز
الف) قبل از هر چيز اجازه بدهيد که دوباره حرف خودم را اصلاح کنم، بعضى از اين دوستان (وبلاگنويسان برگزيده) که آنها را مشارکتى- کارگزارانى ناميدهام، واقعاً نه عضو مشارکت هستند نه کارگزاران. تنها قصد اين بود که منظور خود را برسانم. اين دوستان روزنامهنگاران روزنامههاى موسوم به طيف اصلاح طلب بودهاند. اين توضيح را به همراه پوزش از ما بپذيريد.
ب) استاد مرتضى مميز هم درگذشت. يادش گرامى. معمولاً دير يادمان مىافتد که مميز و امثال مميزها دارند مىروند و … اين قصه خيلى قديمى و نخنما است اما به هر حال ما آنقدر که با مردگان مهربانيم با زندگان نيستيم.
ج) کتابخانه ارزشمند دانشکده حقوق و علوم سياسى، قربانى جهل و بوروکراسى و بىمسووليتىها شد. کک، کسى را هم نگزيد و شرط مىبندم که تغيير رييس دانشگاه تهران هيچ ربطى به اين موضوع نداشته است. استفاده از سيم آلمانى سال ۱۳۱۳ براى تغذيه دهها کامپيوتر و مصرفکننده و بعد نابودى هفتاد درصد از مراجع و کتابها و تحقيق هاى بىنظير و بسيار ارزشمند، واقعاً به اين قصور جز بلاهت چه مىتوان گفت؟ مطمئن باشيد که همين الان ده ها کتابخانه در سراسر کشور مستعد و بلکه منتظر اين وقوع عين همين حادثه هستند. مسوولين مربوطه و مردم پرسشگر هم البته رفتهاند گل بچينند. (منتظر هستند ببينند آخرش چه مىشود و اين آخوندها چرا نمىروند؟!) در ايران علاج واقعه ده سال بعد از وقوع بايد کرد. يادمان باشد که اين اتفاق در کشورى دارد مىافتد که دوماه ديگر گوسفند همانندسازى شده مىدهد بيرون، ماهواره زهره آماده پرتاب است، ننو تکنولوژى دارد مىزند، دانش هستهاى دارد. براى چنين رشد ناهمگون، سرطانى و بىهويتى بايد شديداً نگران بود.
د) بفرما! شاهد ديگرى هم از غيب رسيد. مسوولين مربوطه مخابرات داشتهاند کابل برگردان مىکردند، لطف کردهاند و براى چند ساعت کابل اورژانس تهران را قطع کردهاند! (اورژانسىها هم لابد خوشحال که: آخيش کسى به ما زنگ نمى زند(!)، پس برويم يک چرتى بزنيم.) البته مسوولين اورژانس مى گويند که کسى به ما خبر نداده بوده است! جالب است نه؟ ظاهراً همانطور که يکبار نوشتم جان رايگان نيست، به کسى که مقدار بيشترى آدم بکشد، جايزه مىدهند! (آدم کشى در ايران مثل اين بازيهاى کامپيوترى است که هر چه بيشتر بکشى امتياز بيشترى بهت مىدهند، اين کجا به معنى رايگان بودن جان انسان است؟ جان انسان يک کرديت بالقوه براى رسيدن به مدارج بالاى ترقى است!) حالا اين وسط اگر کسى از مسوولين مربوط يک بازخواستى کرد نگران نباشيد، بعد از کلى پيگيرى و دوندگى و تحقيق و تفحص و ازکجا آوردهاى و غير ذالک (که هرگز چنين پيگيريهايى اتفاق نخواهد افتاد) مسوولين مربوط نهايتاً براى اينکه هواى سرشان هم عوض شود، جابجا مىگردند! يکى از مخابرات مىرود به مرکز تحقيقات نيرو، يکى از سازمان بهشت زهرا مىآيد به اورژانس تهران. مردم هم صلوات مىفرستند و غائله ختم بهخير مىشود! به همين سادگى.