مشکل کوچک هستهاى
در اين شرايط که صداى زوزه موجوداتى لطيف به نام […] در شب سرد زمستانى و سوت و کور، تا اينجا هم رسيده است و ما هم خبردار شديم که اوضاع از چه قرار است و در صحنه نبودن دوستان از کجا است، در اين شرايط با توجه به حساسيتهاى اخير اما بد نديدم که چند کلمه هم بنده راجع به سوتفاهم هستهاى (و نه پرونده هستهاى) ايران بنويسم. به قول معروف کدو تنبل هم خودش را قاطى ميوهجات کرده است. البته خوشبختانه آقاى خامنهاى در نماز جمعه ماه رمضان فرمودند که هيچ نگران نباشيد که مسوولان مشکل را با عقلانيت و تدبير حل مىکنند. ما هم خوشحال شديم که وکالت بلاعزلى که به دستور الهى به مسوولان عزيز و واليان امور دادهايم خيال ما را از همه جهت راحت کرده و اصلاً نيازى به داشتن هيچگونه دغدغه خاطر نيست. بگذريم.
پس اين نوشته را اگر از مامورين امنيتى نظام الهى کسانى مى خوانند آن را حمل بر افاضات وبلاگى يک وبلاگنويس خودشيفته نمايند که معمولاً در هر سوراخى دستى رد مىکند، حالا نتيجه چه بشود، والله اعلم. البته تمام سعى خود را خواهد کرد که در اين چند جمله ذيل خداى ناکرده به امنيت ملى کشور خدشهاى وارد نشود. مىبينيد که مجبوريم خيلى خودمان را تحويل بگيريم و از «حاج منوچ» و مترجمش و نيز «حميد چاخان» هم ديپلماتيک تر و دقيقتر صحبت کنيم. اتفاق است ديگر. يک تير غيبى، دشنهاى، لنگه کفشى، حکم بازداشتى چيزى ناغافل و البته اشتباهى و کاملاً غيرعمد مىآيد مىخورد به پسکلهمان. بعد ميبينيم که به خاطر مطلبى پيزورى که اصلاً معلوم نيست چند نفر آن را خوانده اند (و به احتمال قريب به يقين از صد نفر بيشتر نيست)، سيد اولاد پيغمبر از شاهرود دوباره مجبور است يک بسته کلينکس تمام کند. آقا يک چند تا کلينکس بياريد بگذاريد اينجا مردم کار دارند و ولىنعمت ما هستند!
[خودسانسورى در آخرين لحظه انتشار به احترام دوستان ايراننشينى که ساکت شدهاند]
[…]
[…]
[…]
ديدم خوشبختانه با وجود آقاى دکتر على لاريجانى مدير فنى و نيز جواد وعيدى ديپلمات خوشتيپ، خوشبيان، جوان و تازه نفس و دونده نظام و اين تيم قوى امکان ندارد که ما ببازيم. رفتن ما به جام جهانى و باشگاه دارندگان تکنولوژى هستهاى مستقل و صلح آميز حتمى است. اصلاً نگران نباشيد. همانطور که موقع بازى برگشت ايران - استراليا هيچ نگران نبوديد. آب نبات بدهم خدمتتون؟