سيزده آبان
− اشاره: گاهى آرشيوها هم بايد گردگيرى و خانه تکانى شوند. دوسال پيش در فانوس چيزى در مورد سيزده آبان نوشته بودم. با اندکى تغيير جزيى آن را اينجا دوباره منتشر مىکنم. چند جملهاى هم به طور مشخص اضافه شده است.
در بيست و چهارمين سالگرد اشغال سفارت آمريکا ، محاجهاى قلمى بين دکتر ابراهيم يزدى وزير خارجه دولت موقت و دبير کل کنونى نهضت آزادى ايران و محسن ميردامادى از دانشجويان وقت پيرو خط امام و اشغال کننده سفارت و رييس فعلى کميسيون امنيت ملى مجلس صورت گرفت*. اين نوشتار کوتاه از زاويه ديگرى به اين موضوع مينگرد:
در اين جدال قلمى دکتر ابراهيم يزدى معتقد است که امام در ابتدا با اين کار مخالف بوده و تلفنى خطاب به يزدى ميگويد که: «برويد و ببينيد اينها کى هستند و بيرونشان کنيد» ليکن بعد از مشاهده اخبار تلويزيون و ديدن صحنه هاى جمع شدن مردم در جلوى سفارت نظر ايشان تغيير کرده از آن حمايت کردند. در مقابل ميردامادى ميگويد که دانشجويان با جمع بندى تحليل هاى خود از قبل ميدانستند که امام با آنها مخالفت نخواهد کرد. نهايتا تصميم بر آن شد که سفارت اشغال شود و بلافاصله نظر امام پرسيده شود، اگر احياناً امام مخالف بودند سريعا آنجا را تخليه کنند. بلافاصله بعد از تسخير با تماس تلفنى موسوى خوئينىها، سيد احمد آقا جواب ميدهد که: امام بعد از اينکه نمازشان تمام شد گفتند: «خوب جايى را گرفتهاند، فعلا همانجا باشند.» اين دو روايت متضاد يک وجه مشترک دارد و آن اين است که حتى اگر به توطئه بودن تسخير سفارت معتقد نباشيم، به اين نتيجه مى رسيم که رهبر انقلاب خود به دنبال تحولات راه افتاد و بلافاصله خود را با آن هماهنگ کرد. اين هماهنگى البته به موج سوارى پوپوليستى انجاميد و به تدريج فضاى غبار آلود بعد از انقلاب کاملا طوفانى گرديد.
در اين بين دليل عمده خط امامى ها براى اشغال سفارت مبنى بر اينکه آمريکا با بردن شاه سابق به داخل خاک خودش در تدارک يک کودتاى ديگر بود، خيلى عجيب به نظر ميرسد. چون اين کودتاى فرضى همچون کودتاى بيست و هشتم مرداد ميتوانست با عدم حضور پهلوى دوم در داخل آمريکا به منصه ظهور برسد و طبيعتا نيازى هم به حضور شاه سابق در گفتگوهاى عملياتى براى کودتا نبود و اگر هم بود او ميتوانست در جريان امور قرار گيرد. علاوه بر آن محمدرضا پهلوى شديدا بيمار بود و اين را همه ميدانستند . لذا حضور شاه بيمار در خاک آمريکا نه ارزش عملياتى داشت و نه سياسى. اگر بخواهيم انگيزه حرکت دانشجويان را تحليل کنيم به اين نتيجه ميرسيم که ريشه اين حرکت احساسى و فارغ از تحليل منطقى و بر مبناى يک شور و هيجان ناشى از آموزه هاى دينى- تلفيق شده با فضاى جنبش دانشجويى چپ مارکسيستى بود. (ميردامادى صريحا ميگويد که ما - يعنى دانشجويان خط امام و فرزندخواندگان آتى امام - از ديگر گروه ها جا مانده بوديم.)
نکتهاى ديگر که شايد بتوان به آن اشاره کرد اين است که الگوى اشغال سفارت الگوى يک حرکت بنيادگرايانه اسلامى بر مبناى آموزه هاى شريعتى بود. ابوذرىها در اين الگو نبايد منتظر امام و رهبرشان ميماندند و خود بايد اقدام ميکردند و آن استخوان معروف را بر سر کعب الاحبار مىکوبيدند. نقش آموزههاى اسلام تاريخى به ويژه الگوى ذهنى جنگهاى با يهوديان مدينه (بنىقريظه، بنىنضير و بنىقينقاع) و به زبان امروزى «جنگ پيشگيرانه و مقابله با توطئه» نيز در پس زمينه ذهنى دانشجويان غرق در توهمات ناشى از اسلام تاريخى وجود داشت و الگويى چون ابوذر شريعتى تير خلاصى بر آمال و آرزو هاى انقلاب آرام مردم در بهمن پنجاه و هفت بود. انقلاب دومى که رسما رهبر انقلاب اول را سوار موج کرده و به تدريج فضاى آزاد بعد از انقلاب به خفقان سالهاى دهه شصت رسيد. بدين ترتيب يکبار ديگر نقش معنوى مرحوم شريعتى و ايدئولوژى اسلامى او در «حرکت دوم انقلاب» ( به تعبير مرحوم بازرگان در عنوان کتاب: « انقلاب ايران در دوحرکت» ) ديده شد و جالب اينکه سردمداران انقلاب خصوصاً خمينى هيچگاه از معمار فکرى انقلاب اصلاً يادى نکردند. جا دارد از اشتباه هلاکتبار چپهاى مارکسيست در وارد کردن تز «مبارزه با امپرياليسم جهانى» به عنوان يکى از اهداف انقلاب و بعدا تبديل شدن آن به « مبارزه با استکبار جهانى » يادى بکنيم که آنها هم البته مزد خود را از انحصارطلبان گرفتند و همگى تارومار شدند. انقلاب دوم يک نقطه عطف بود که همه گروههاى رقيب به تدريج کنار زده شوند و آنها که قبلاً «جامانده بودند» سوار موج شده، به ساحل امن قدرت سياسى پرتاب شوند. [انقلاب دوم، اول فرزندان انقلاب اول را بلعيد و سالها بعد بود که فرزندان انقلاب دوم هم (چپهاى اسلامى) همه يک لقمه چپ شدند! چرا که کسانى ديگر بودند که بازى پوپوليسم را خيلى بهتر از چپهاى اسلامى بلد بودند.]
مردم هم البته بىمزد نماندند و يک جنگ هشت ساله با خسارات جبران ناپذير و سالها تحريم و فلکزدگى نصيب ما شد. [که البته آثار آن هنوز هم هست و پوپوليستها اينروزها ظفرمندانه هزينههاى ملى سنگين براى کشور درست مىکنند.]
[چپهاى اسلامى تاکنون خيلى کوشيده اند که شرايط بينالمللى روز را در جهت توجيه اين حرکت تصوير کنند، اما شواهد و واقعيتهاى تاريخى چنان تصويرهاى سياه و مخوفى را که در آنها همه جهان کمر به نابودى انقلاب اول بسته بودند، نشان نمى دهد.]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقى:
* گفتگوها در آبان ماه ۱۳۸۲ در روزنامه شرق منتشر شد. متاسفانه سايت اينترنتى روزنامه شرق در آن زمان فعال نبوده است که بشود لينک داد.
* * لينک به نوشته قبلى در فانوس