بررسى پيشنهادها
يکبار ديگر از دوستان عزيز خواهشمندم که دلخوريها را کنار بگذارند و اگر پيشنهادى در مورد بزرگداشت اين روز دارند در وبلاگ هاى خودشان مطرح کنند و بنده هم در وبلاگ خود لينک مىدهم و باز هم اعلام مى کنم که نه در اين روز و نه در روز چهاردهم آبان اتفاق خاصى قرار نيست بيافتد.
متاسفانه اصل موضوع دارد تحت الشعاع مسائل حاشيهاى قرار مىگيرد. بنده مقدارى در جريان اين مسائل حاشيهاى قرار گرفتم و تنها مى توانم بگويم عميقاً متاسفم. قرار بود در اين چند روز به پديده وبلاگ نويسى و مسائل وبلاگستان بپردازيم که ظاهراً بعضى از دوستان استقبال کردند و بعضى ديگر حجم عظيمى از سو تفاهمات و گفتگو هاى غير سازنده کاملاً بى ارتباط با موضوع ايجاد کردهاند و عملاً اگر چه من مطمئن هستم تعمدى در کار نبوده ولى متاسفانه به کل اين بحث را به حاشيه راندند. از دوستانى متين و خردمند نيز که سکوت کردند، انتظار بيش از اينها بود که مقدارى پا پيش بگذارند و غائله را ختم به خير کنند. شخصاً از بعضى از دوستان که خودشان را وارد اين بحث نکردند و مسير بحث را به سمت و سوى صحيح نينداختند گلايهمند هستم که اين دوستان با وارد شدن به اين بحث در زمان مناسب و به کنج عزلت نرفتن خيلى بيشتر ميتوانستند در جلوگيرى از بالا گرفتن اين جنجال، و به حاشيه کشاندن حاشيه سازان کمک کنند. به هر حال گذشت و رفت.
به عنوان پيشنهاد دهنده، از همه دوستان عاجزانه خواهشمندم که در مورد اصل ماجرا اگر راهکارى دارند در وبلاگهاى شخصى خود، بيان کنند و بحثى مفيد داشته باشند. اگر هم راهکارى نيست، جان همگى سلامت. داريم مىنويسيم و هستيم و دوستى و «مهرورزى» در دنياى مجازى هم نخواستيم. همينقدر که انصاف و اخلاق را تا آنجا که بتوانيم در نوشتههايمان لحاظ کنيم و دشمن براى خود درست نکنيم، کافى است.
به هر حال يک روزى يک وبلاگ فارسى به وجود آمد يک روزى يک دوستى هم دفترچه راهنماى آن را منتشر کرد و چند هزار نفر هم الان دارند مى نويسند و خيلى ها هم تا آخر عمرشان شايد نتوانند به تمام اين فضا سرکشى کنند و خيلى ها اصلاً از وجود همديگر در اين دنياى مجازى که مرتب هم درحال ريزش و رويش است، خبر ندارند. به همين تصوير زيبا اگر لحظهاى نگاه کنيم چه چيزى جز تصويرى از جهان واقعى مىبينيم؟ باور کنيد زندگى هم مانند زيستن ما در دنياى وبلاگها چون يک لحظه گذرا است. بيست سال بعد، چه ميدانم نيم قرن بعد ما ديگر در دنياى واقعى اينجهانى هم نيستيم. اما نوشته هايمان هست و مىماند. آيا اين زيبا نيست؟ پس چرا توقعات، الحان گزنده و ساير مسائل دنياى ايرانى را وارد اين دنيا کردهايم؟ دوستان عزيز، سروران ارجمند، به کدورتها دامن نزنيد. کدورت در اين دنياى مجازى که همهاش کلمه است، روحمان را مى فرسايد. قدرت کلمه را دست کم نگيريم. جاى زخم يک نوشته توهين آميز گاهى تا آخر عمر همراه آدم مىماند. من البته معلم اخلاق نيستم. خودم هم ايرادات فراوانى دارم و از بالاى منبر رفتن هم متنفر هستم ولى تنها اين نکته را مىخواستم گذرا يادآورى کنم.
«غرض نقشى است کز ما باز ماند/ که هستى را نمى بينم بقايى»
اما اصل موضوع بيچاره:
مسعود برجيان عزيز، پيشنهاد خوبى مطرح کرده بود به اين مضمون که يادداشتهايى با اين موضوع بنويسيم: «وبلاگنویسی چه دستاوردهای مثبت و منفى برای من ِ وبنگار به همراه داشته است؟». پيشنهاد بسيار خوبى است. بنده خودم عمل مىکنم. البته اين دوست عزيز، پيشنهاد هاى ديگرى هم در مورد قرار دادن روز شمار يا شمارشگر معکوس يا ساخت لوگو دادند. به نظرم مناسب ترين فرد براى ساخت لوگو کسى جز هاله عزيز نيست که در اين سالها هميشه زحمات ساخت لوگوها با او بوده است او در اين سالها مهربانانه وقت گذاشته و به ياد دوستان دربند و آسيب هاى اجتماعى در ايران بوده است. از ايشان خواهشمندم که اگر صلاح مى دانند محبت کنند و زحمت ساخت يک لوگو در مورد روز تولد وبلاگ ها را بکشند.
از طرف دوستان قرارهايى براى مصاحبه با سلمان گذاشته شده است. من الان نميدانم تا چه اندازه اين قرارها قطعى شده است. اين هم به نظر بنده کار خوبى است.
دوستى به نام سکنر کامنت گذاشته است و اين پيشنهاد را داده است که سلمان سه وبلاگ برگزيده را از ديد خود انتخاب کند و دلايل خود را هم بگويد و سپس آن سه وبلاگ در زمان ديگرى (مثلاً پيشنهاد ميکنم به صورت ماهيانه)، هر يک سه وبلاگ برگزيده ديگر را معرفى کنند و به همين ترتيب قضيه جلو برود. به نظرم پيشنهاد جالبى است.
به هر حال به نظر بنده همين پيشنهاد ها هم براى برگزارى يک بزرگداشت کوچک در روز شانزدهم شهريور کافى است. پيشنهاد بنده هم که همانا معرفى ده وبلاگى که در سال گذشته به مطالب آنها بيشتر علاقمند بودهايم و نام بردن آنها در وبلاگهايمان، هست. اگر دوست داشتيد عمل بفرماييد اما اگر ديديد که موجب کينه و کدورت و برهم زدن دوستىهاى مجازى مىشود، لحاظ نفرماييد. نقد هم نخواستيم. قربان صدقه هم مى رويم کافى است.
شخصاً موافق پيشنهادهاى اينچنينى که موجب مشارکت جمعى بوده و مخل فرديت وبلاگى نباشد، هستم. اين دنياى مجازى بىمرکز است. باز هم تاکيد مى کنم قرار نيست جايى جمع شويم. قرار نيست زير علم و کتل کسى مانند بنده حقير سينه بزنيم. قرار نيست کسى يا کسانى را مطرح کنيم و کسى يا کسانى را بکوبيم. مثل سيزده بدر هر کس در وبلاگ خود زيراندازى پهن مىکند، چيزى مىنويسد و ابتکارى به خرج مىدهد. دوست داشتيد چند تا لعنت هم نثار بنده کنيد که اين پيشنهاد را بد مطرح کرد و موجب صد و هفتاد و سه فقره دعوا شد، بعد هم سبزه اى گره مىزنيم(!) تفالى ميزنيم. اصلاً به ياد خوشهچينى و ماه مهر و پاييز شعرى مىنويسيم و بلند مى شويم و ميرويم دنبال کار خودمان. همين! به همين سادگى و بىپيرايگى. آيا اين موضوع اينقدر بحث پيچيده و جنجال برانگيزى است؟