روزنوشته امروز همين و لاغير،
پيش درآمد: تخم دو زرده نکردهام. دارم چيزى در فضاى سايبر مىنويسم. خود نفس کار را و هر نوشته را معمولاً سعى مى کنم که جدى بگيرم، ولى دنبال نتايج جدى نيستم. البته اگر کسى هم دنبال نتايج جدى باشد مجرم نيست. حق او است. مثلاً دوستى شرکت تبليغاتى دارد مى خواهد با جدى گرفتن وبلاگ شايد بتواند چند مشترى هم جلب کند. دوست ديگرى مى خواهد هر طور شده يک گروه و محفل دوستانه راه بيندازد. ديگرى قصد دارد خبرنگار شود. يکى کامنت ها را خيلى جدى مى گيرد. ديگرى عاشق دوستى هاى مجازى است. اينها هيچکدام اشکال ندارد. اينکه بنده دنبال اينها نيستم اين را با اجازه همه بزرگان دين و وبلاگ عرض مىکنم که اين هم اشکال ندارد.
الف) ترور قاضى مقدس يا مقدسى از هر جانب و به وسيله هر شخص که رويداده باشد محکوم است. ما همانطور که عباس معروفى عزيز گفت، اهل اين بازى نيستيم و با توپ آنها بازى نمى کنيم.
ب) جمهورى اسلامى از بحران تغذيه مى کند و از بحران ها به بهترين وجهى در جهت تثبيت خود استفاده مى کند. بنابراين اگر دوستانى فکر مى کنند که بحران هسته اى و مساله گنجى و فعاليت هاى تروريستى اخير موقعيت جمهورى اسلامى را متزلزل کرده است، چندان بر مدار واقع بينى نيستند. نظام جمهورى اسلامى از آب گل آلود به خوبى ماهى خواهد گرفت. داد و فرياد هاى ما تنها به خاطر اين است که بر استبداد و خودکامگى و «آزار و شکنجه بعد از بيان» به جاى «آزادى بيان» ساکت نباشيم. (ولو با داد و بيداد از طريق يک اسم مجازى.)
ج) کار يک مستعار نويس سياسى، بيشتر تفسير و تحليل است. چون بعضى از اديبان وبلاگستان عقيده ندارم سياسى نويسى «توالت نويسى» است يا بخش سياسى وبلاگستان «توالت عمومى» است. اين دوستان گاهى عصبى ميشوند و چيزى مى نويسند و بعد هم از نقد خود غافل هستند و خودشان را خردورز مطلق و نقد ناپذير مىدانند، هيچگاه نمى آيند مطلب خود را دوباره بازنگرى کنند. لااقل بنده که خيلى کم ديدم. اينها اول بايد فکرى به حال نحوه نوشتن خود بکنند. البته همه ما اشتباه مى کنيم. صاحب اين قلم هم مبرا نيست و همواره سعى کرده است که درس بگيرد و آراى خود را مورد نقد قرار دهد. البته شلخته نويسى و بىدقتى در نوشتن ناشى از عصبيت و عجله آفتى فراگير در وبلاگستان است و دامن همه را گرفته است. اين مورد نيازمند پرداخت در مطلبى جداگانه است. به هر حال از بحث اصلى دور نشوم. مستعار نويس حق فعاليت سياسى را براى خود محفوظ مى دارد. حتى اخلاقاً هم کسى نمى تواند يک مستعار نويس سياسى را از دعوت به حمايت ها و فراخوان ها منع کند. آرى، مستعار نويس چيزى را که براى خود نمى پسندد براى ديگران هم نبايد بپسندد. مثلاً مستعار نويس نمى تواند به خاطر اينکه مردم از گنجى حمايت نمى کنند مردم را مستحق ملامت بداند و خود را منزه بداند. اما اگر از خود و مردم با هم انتقاد داشته باشد چه؟ آيا عملى غير اخلاقى مرتکب شده است؟ عقيده صاحب قلم بر اين است که در اين حالت يک عمل غير اخلاقى اتفاق افتاده است و آن هم البته نقض اصل اصيل اخلاقى فوق الذکر نيست بلکه يکسان نديدن شرايط بين خود مستعارنويس و ديگران است. در اينجا فرد از خود هم انتقاد مى کند که چرا از گنجى حمايت لازم را انجام نداده است (مورد گنجى تنها يک مثال است و در مثل مناقشه نمى کنيم) اين يک گام به جلو است. البته باز اين عمل غير اخلاقى است اما اين شر قليل را در مقابل خير کثير انتقاد از خود و دعوت به آزاديخواهى و عدالت خواهى اگر قرار دهيد، مى بينيد که همه اش هم ضرر نيست، بلکه گاه اين انتقاد از جامعه و خود منافع بسيار زيادى دارد. مثلاً کارى که سام ضيايى عزيز انجام داد و پيشنهادى که براى تجمع در جلوى نمايندگى هاى سازمان ملل در سراسر جهان داد، پهنه دنيا را اکنون در نورديده است و اين موج به هر حال در ابعاد خود حرکتى است که واقعاً خير کثيرى دارد. حتى اگر نام سام ضيايى عزيز نامى مستعار بود (که نيست) باز اين عمل از ديد بنده و اين فراخوان اخلاقى بود. (مثلاً اگر آليوس عزيز اين حرکت را آغاز کرده بود) حتى اگر سام در اين حرکت خودش شرکت نمى کرد باز اين حرکت در مجموع اخلاقى بود. هر چند که از ديد وجدان شخصى سام او خودش حرکتى غير اخلاقى مرتکب شده باشد و از ديد فردى شرکت نکردنش غير اخلاقى بود (سام و آليوس عزيز ببخشند که از آنها مثال آوردم، تنها به خاطر تقريب به ذهن بود) به هر حال فعاليت هاى مستعار نويسان به معنى اين نيست که هر کار انها مى کنند درست است اما به معنى اين نيست که با پيشداورى به ظاهر اخلاقى آنها را به ترسو بودن، گنده گويى و لاف زدن در غربت متهم کنيم. من شخصاً شک ندارم که اگر نام واقعى خودم را برملا کنم، خيلى از همين دوستان با انصاف خواهند گفت: «تو خارجنشين هستى. پس ساکت شو!» يک ترسو (مطمئن باشيد مستعار نويسى که جانش را کف دستش گرفته و پيه خيلى چيزها را به تنش ماليده، چندان هم ترسو نيست) اگر از جاده عدالت خارج نشود، گاهى تحليلى مى کند که هزار شجاع نمى توانند ارائه کنند. يک خارج نشين گاهى گره اى باز مىکند که هزار داخل نشين نمى توانند. منفعتاش هم نصيب همان داخل نشينان مى شود البته. مستعارنويسان حقگويان بى توقعى هستند آنها قطعاً محتاج نقد و داورى هستند اما بىانصافى و بر چسبزدنهايى که بعضى از دوستان با اسامى واقعى انجام مى دهند، قطعاً غير اخلاقى و مذموم است.
د) گفتم سام عزيز، يادم آمد چيزى يادآورى کنم. نمى دانم نوشته اخيرش را خوانده ايد يا نه؟ دست مريزاد. به هر حال اين چيزها مى مانند. اين جور وبلاگ نويسى ها ماندنى است و باقى است و اگر گفتهام وبلاگ نويسى کارى جدى نيست، نيازمند اين توضيح است که نبايد توقع چيز هاى جدى از آن کار داشت. اما اگر آمد و نتايج جدى بود و منفعتى وافر و اثرى ماندنى بود و يا تاثيرى مثبت و ماندگار داشت، فبها المراد! اين دست مطالب يا نامههايى که عباس معروفى عزيز مى نويسد اينها مى مانند. چيزهايى که ف.م.سخن عزيز مىنويسد، مطالبى که مهدى جامى مى نويسد. اينها مى مانند، و سعى همه هم بايد اين باشد که چيزهاى خوب و ماندنى بنويسند. همه سعى کنيم که حاشيه سازى نکنيم و کار خوب ارائه بدهيم. درحاشيه نباشيم و کار همديگر را نقد کنيم. روانکاوى نکنيم. برچسب هم نزنيم.