سوالى از اهالى محترم وبلاگ شهر
دوستان محترم جسارت بنده را ببخشيد. ظاهراً بحران وخيم پيش آمده و فاجعه انسانى جوجههاى خانم نوشى دل خيليها را بدرد آورده، اما سوال بنده اين است که اگر وضعيت جوجههاى خانم نوشى و نيز وضع اسفبار خود ايشان آنقدر دل همه شما را کباب کرده است، پس چرا يکصدم آن را براى گنجى خرج نمى کنيد؟ گنجى انسان نيست؟ زندانيان فاجعه کوى دانشگاه آدم نيستند؟ در جايى که موجودى به نام عباس سليمى نمين هم (به لحن چندش آور خودش البته) مى گويد که گنجى را آزاد کنيد، واقعاً نمى شد يک جمله و فقط يک جمله در حمايت از گنجى در وبلاگ خود نصب مى کرديد؟ چند نمونه بهداشتى مثال زده مى شود و پاسخ را به وجدان خودتان محول مى کنم: (اينها مثالهايى بسيار دست پايين هستند و چه بسا نامناسب. فقط مى خواهد گفته شود که جا براى انساندوستى در اين قضيه هم بود.)
- آيا گنجى نيازمند مرخصى استعلاجى نيست؟
- بهتر نيست که از گنجى يک معضل براى نظام درست نکنيم؟
- خر ما از کرگى اصلاً دم نداشت. اصلاحات هم که تمام شد. نون هم که توى اين حرفها نيست. اين بابا را آزاد کنيد برود پى کارش
- گنجى نيازمند عدالت است
- همه زندانيان سياسى را آزاد کنيد
- به شکرانه انتخاب احمدى نژاد و حماسه ملى همه زندانيان سياسى- عقيدتى را آزاد کنيد
- گنجى را آزاد کنيد چون بيمار است.
اين انتظار نيست که همه سياسى بنويسند يا ريسکى بخرند. اما انساندوستى و سعدى بازى و نمايش در جاهايى خيلى خيلى واجب تر از جاهاى ديگر است. باور کنيد اگر مى خواستيد کارى بکنيد که موثر باشد اينکار هم واجب تر بود هم موثرتر، به کار نمايشتان هم خللى وارد نمى شد و سرجايش بود. (نگران نباشيد خود بنده هم اهل نمايش هستم. ولى کارى که واجب تر و مفيد تر باشد انجام مى دهم. هر چند از اين نمايش ها جز چشم و وقت سوزاندن چيزى گيرم نمى آيد. اين هم از مزاياى مستعار نويسى که خار چشم بعضى ها است انگار. اسمش که مى آيد بيمارى فشار خونشان عود مى کند.)
صورت مساله اين است: يکى دارد آب مى شود به هر دليلى کله خراب است و کوتاه هم نمى آيد. گير چند حيوان کينه توز و کله خرابتر از خودش افتاده است که همه اين شرايط را آنها بوجود آورده اند. ( گيرم گنجى سى درصد و تو بگير هفتاد درصد آدم اهل نمايش و شو و شلوغ بازى، براى چه آنجا افتاده است براى خاطر عمه خانمش؟) شما موضع بشر دوستانهتان چيست آقايان و خانم هاى گريان و انساندوست و دستمال کاغذى بدست هوادار نوشى و جوجه ها؟
لطفاً اسم بنده را به آن ليست کذايى اضافه نکنيد که موضوع اين مطلب مشکل خانم نوشى نيست و من در اين مورد تنها ميتوانم بگويم که متاسفم و من هم از طلاق و حضانت و اين چيزها متاثرم اما قضاوتى نمى توانم داشته باشم. چون داده هاى کافى ندارم. همه را هم به يک چوب نبايد راند. دوستان خردمندى هم در همان ليست نوشتهاند که در قضاوت عجله نکنيد.
گويا چون اکثر مواقع به قافله مد بايد خودمان را برسانيم و انساندوستيمان هم به خاطر شو و نمايش و دوست و رفيق بازى است. تجارت است اين. شايد بى هزينه بيشترين سود بدست آيد. چيزى از ته کار در بيايد و چند تا هيت بيشتر بشود و چند تا مرحبا و احسنت بشنويم و … ادامه ندهم، بهتر است.
سوال: جان بر عقيده مقدم است يا عقيده بر جان يا نمايش بر هر دو؟
تذکر شرعى: هيچ نگران نباشيد. به حسب وظيفه براى بردن ران ملخ به بارگاه سليمان و به خاطر گنجى آمده ام و در صورت آزادى يا مرگ او در هر دو حال جل و پلاسم را جمع مىکنم.