نامهاى به گنجى
(تذکر: لطفاً بدست آقاى اکبر گنجى برسد. با سپاس از پرسنل عزيز بيمارستان ميلاد.)
گنجى دلير عزيز و آزاده،
نمى دانم آيا اين چند خط از اينسوى کره خاک به دستت مى رسد يا نه، اما بدان که هميشه به يادت هستم و آزادگىات را مىستايم و اميدوارم ترا زنده و سلامت ببينم. سالها صبرت چون فرياد و سکوتت چون صلابت بود. اين روزها آزادگىات چون آزادى و فريادت چون شهادت است. ما شهادت را دروغ خوانديم و ذلت را تسبيح کرديم. تو نشان دادى که مرگ با عزت هنوز زنده و آزادگى هنوز آزاد است. وارهيدى و مىخواهى ما را هم وارهانى اما صبر کن که ما را توان رسيدن به تو نيست.
سالها بايد بگذرد تا ما بفهميم که چه کرديم با تو و تو با ما چه کردى. اما کنون شگفتى ديگرى بساز. تاريخ شهادت و شهادت تاريخ را عوض کن، زنده بمان و خودت برايمان بگو که بزرگوارانه چيزى از ما نمىخواستى و به جاى چهل روز اعتصاب، چهل سال آگاهى بده. به جاى دو هزار روز زندان استبداد، دو صد هزار زندانى استبداد تن را وارهان. دشمن دژخيمان آزادى هستى خصم جهل و تزوير هم باش. بمان و شاهد باش و جهاد «اکبر» را برگزين و برايمان بگو. زندگى کن، اشتباه کن و مردانه بپاخيز. روشنگرى را ادامه بده. نقد کن و نقد بشنو. دشمن تاريکى و سياهى باش.
جان جهان شدهاى. همه سلامتت را خواستارند حتى دژخيمانت. چشم جهانى به دهان تو است. باش و بمان و بدجور هم بمان.
ارادتمند،
پارسا صائبى
يک سايبرنويس کوچک و گمنام