شهر شلوغ انتخابات
الف) واقعاً متاسفم براى کسانى که هنوز تحريمچيان را مسبب بلايا مى دانند و بى انصافانه به آنها مى گويند که حق اظهار نظر ندارند. همينقدر که در کل کشور حدود بيست و هفت درصد هستند و در شهرهاى بزرگ بيش از دو برابر اين مقدار (در تهران آمار بيشتر است)، نشان مى دهد که آنها هم به هر حال صاحب وزنى هستند و نمى توانند در نظر گرفته نشوند. (در همين سه چهار روز آينده، نئو هاشمى چى ها نياز به راى آنان دارند، پس بهتر است با آنان در شان يک انسان محترم - که همه انسان ها منجمله احمدى نژاد محترم هستند - سخن گفته شود.) به هر حال همه مى دانند که جماعت تحريمى مظلوم ترين گروههاى سياسى بودند و هستند که هيچ تريبون رسمى هم در اختيار نداشتند. آنها قرار نبود که در اين انتخابات رژيم را کله پا کنند (اگر کسى از تحريم چيان چنين چيزى گفته بوده، از خودش باز خواست نماييد) بلکه اقدامات سرزنش برانگيز آقاى خاتمى (که اخيراً از دوست و يار ديرين خود شيخ مهدى کروبى لقب بىعرضه گرفته است) به همراه دلايل متعدد ديگر (چنان که ميدانيد و حاجت به تکرار نيست) تحريم چيان يا لااقل بخش عمده آنان را به قطع اميد از کلوپ کارمندان مشارکتى- خط امامى (تعبير از نيما راشدان است. با کمى تغيير از بنده) کشانيد. اگر کسى از دوستان انقدر ناراحت و عصبانى است من يک آدرس بلد هستم. به کاخ هشت ضلعى ملکه مادر در سعد آباد که چند سالى است به نهاد رياست جمهورى تحويل داده شده مراجعه کنيد و به اندازه يک صدم انتقادهايى که از تحريمچيان داريد، از سيد خندان داشته باشيد.
ب) تجربه دوران موسوم به اصلاحات دوم خردادى نشان داد که حرکت هاى حقوق بشرى و حمايت از حقوق اپوزيسيون در بعد سياسى و پيگيرى مطالبات مدنى مانند مطالبات سبز (محيط زيستى، ترافيک، بهينه سازى مصرف انرژى)، مطالبات اجتماعى و حقوقى (حقوق زنان، حقوق اقليتها، حقوق قوميتها) و فعاليت در اين راستاها بايد مستقل از التهابات سياسى شکل گيرد. لااقل بحث آدمى چون بنده اين بود که کوبيدن بر طبل تحريم هم مانند کوبيدن بر طبل انتخابات و معجزه صندوق (که ديديم چه معجزه اى کرد!) صلاح نيست بلکه بايد فعاليتهاى فوق الذکر را مستقل و بدون تب و تاب انتخابات و نااميدى و ياس بعد از آن هدايت کرد. اين جان کلام ما بوده و هست. ياس و نااميدى و استيصال هواداران معين براى آدم نادانى چون بنده مثل روز روشن بود. يک ده آباد بسازيم و سفت و ضد زلزله بسازيم و کاملاً مستقل که با هر باد و طوفانى خراب نشود. حدود يازده ماه است که بر اين باورم و سلسله بحثهاى «چه بايد کرد» در فانوس را در اينجا مى آورم (نيز همانجا پيش بينى کرده بودم که اصلاح طلبان حکومتى شکست خواهند خورد. پيشگو نيستم ولى مختصرى تحليل از براى خود دارم که با آنها جو زده نشوم و آرام باشم. ادعايى هم ندارم. گاهى بعضى از پيش بينى هايم اشتباه از آب در آمده، به هر حال طرح کادى تحليل مسائل سياسى هستم. خيال دوستان خشمگين را راحت کنم.)
ج) از ماهها پيش هريک از دوستان از بنده در مورد نتيجه انتخابات مىپرسيد، مى گفتم هاشمى در دور دوم. نيز انتخاب بين هاشمى- قاليباف را پيش بينى مى کردم که البته اين روزهاى التماس و التجا براى راى دادن به هاشمى را هم مىديدم. چيز عجيبى هم نبود و خيلى ها هم بر اين باور بودند. ما که تحريم چى بوديم و به قول آقايان، خوشخيال بوديم که عنقريب رژيم ساقط خواهد شد(!!) ولى از جماعت فعال سياسى در عرصه انتخابات تعجب مى کنم که تا ديروز خواب بودند و با دکتر معين دلى دلى و گاهى «دعاى افتتاح» در دور اول مى خواندند. به هر صورت به دوستان نئوهاشمىچى توصيه مى کنم، حال که مى خواهيد زير علم عاليجناب سرخ پوش سابق و يا سردار ملى و فرشته نجات فعلى سينه بزنيد، لااقل راى خود را مفت نفروشيد و چند تايتان برود پيش سردار مربوطه و يک ليستى از مطالبات اصلاح طلبانه و اتمام حجت ها را با او داشته باشيد. من از سياسيون و خبرنگاران عزيز تعجب مى کنم. شما در کجا درس سياست ياد گرفتهايد که انقدر هيجان زده و بى برنامه هستيد؟
د) ايران با نفرت افکنى از گروه هاى ديگر حتى فاشيسم ساخته نمى شود. بايد به فاشيست ها هم احترام گذاشت و آنان را نيز در امور آينده به کار بگيريم. (يک فاشيست مى تواند يک فعال حزب سبز خوب باشد.) از کجا آوردهايد اين همه نفرت و بىاخلاقى را و چگونه اين بهشتى را که وعده مى دهيد، باور کنيم؟ بياييد همديگر را تحقير نکنيم و به هم احترام بگذاريم و بپذيريم که ديگرى ممکن است چون ما فکر نکند. او به هر ترتيب باز يک انسان است. حتى اگر آنان چنينند و به انسان حرمت نمى نهند، ما چنين نباشيم. آخر آنها که معلم ما نيستند. اخلاق به کنار با آنها وارد بازى نفرت و تحقير نشويد که آنها خوبتر اين بازى را بلدند.
به هر حال آدمى چون بنده حرف خود را ميزند و پاى آن هم ايستاده است و جو زده هم نمى شود. راه آينده ايران همانها است که در بنده (ب) آوردهام و اين شايد ششمين بار است که در نوشته هاى خودم به آنها اشاره مى کنم. ديگر خود دانيد. فراموش نکنيد که نه با آمدن هاشمى ايران بهشت مى شود نه با آمدن احمدى نژاد جهنم. صندوق معجزه نمى کند. به فرداى انتخابات بينديشيم. هر کجاى دنيا که هستيم آرام باشيم و اين وبلاگستان و سايت ها را جهنم نکنيم. ما فقط خودمان را داريم تکه پاره مىکنيم (به هر دو معنى) و اين سخت اشتباه و خطا است.
[چه بايد کرد؟ (قسمت اول) به تاريخ اول آگوست ۲۰۰۴]
[چه بايد کرد؟ (قسمت دوم)به تاريخ سوم آگوست ۲۰۰۴]