کشکول -
بادبادک سالارى
الف) ديروز در شرکت خبر آمد که دو همکار عزيز سنيور، (سنشان حدوداً بالاى شصت مى خورد) قصد ازدواج باهم را دارند و بساط شادى و طرب هم دو سه ماه ديگر برگزار خواهد شد و يک همکار ديگر هم نامردى نکرده و يک برنامه پاتلاک براى تبريک گفتن به ايندو در شرکت راه انداخته و عالم و آدم را خبر کرده، (راستى پاتلاک درست بود يا پالتاک؟!). اين چيزهاى غربىها خوب است، بر خلاف ما که از هر فرصتى براى دق کردن و غصه خوردن و يا نمايش استفاده مى کنيم، آنها از هر فرصتى براى شادى (و نه جلف بازى و از شور بدر بردن همه چيز) استفاده مى کنند. ضمن اينکه زندگى همچنان ادامه دارد و واقعاً چه اشکال دارد. اگه ما بوديم که تا حالا دوسه بار رفته بوديم توى قبر دراز کشيده بوديم. البته اگر واقعاً مرده بوديم، چند تا دوست هم که بيست سالى بود ازشان هيچ خبرى نداشتيم، پيدايشان مىشد و چند تا بيل خاک رويمان مى ريختند و يک reunion خوبى بين خودشان برگزار مىکردند و عدهاى از آنها هم در همان روز بين خودشان بيزينس مىورزيدند. واقعاً چه موجوداتى هستيم ما ايرانىها.
ب) هر دو روز يکبار مىنويسد: «من کارم خيلى درسته! چون با بزرگان (يا به عبارت بهتر سلبريتىهاى دنياى نوشتارى) مىپرم. خودم هم سلبريتى شدم نه؟». حرفم کلى است البته. من و نوام چامسکى رو کجا مى بريد؟!
ج) هاله هم خداحافظى کرد. دستش درد نکنه. کاش يک نفر مى آمد ما را هم با فرقون جمع مىکرد و مىبرد. هيچ دقت کردهايد اين ساحل بادبادک (وبلاگ شهر را مى گويم) مدتى است از رونق افتاده و شور و حال پيشين نيست؟
د) بهداشت چشم: آقا جان! کوتاه بنويس. فکر چشمهاى ما را هم بکن. حالا حتماً ضرورت داره که همه را دريبل بزنى مثل على کريمى؟ عمو جان شوتت رو بزن ببينيم چى ميشه. مهدى فنونىزاده هم هافبک بود، بد بازى مىکرد مگر؟
ه) يک وقت فکر نکنيد اينجا در کانادا دور از جون شما و ما حلوا خيرات مىکنند ها! اگر مىتوانيد آخوندها و سيستم ايرانىبازى و برادر وار دست توى جيب هم داشتن را هنوز تحمل کنيد، بمانيد و بيخودى خودتان را به گرفتارى نيندازيد. مهاجرت ميدانى يعنى چه؟ ميدانى چکار دارى مىکنى اصلاً؟ مهاجرت نه خوب است نه بد، فقط پوست کرگدن مىخواهد! دنبال دکترا و پاسپورت و اينها نباش. زندگيتو بکن. آزاد باش هر جا که هستى.
و) هزاران سال است که مىگويند فلانى آدم خوبى است دور و برىهايش بدند. عجب گيرى کرديم ها.
ز) اين دلقکها با کاسه گدايى به دست، سوژه بارانمان کردهاند. حيف که حوصله طنز سياسى را ندارم و به هر کدام که گير بدهى، يکى ديگر خوش به حالش مىشود. مردهشور ريخت همهتان را ببرند. ملخص کلام.
ح) فرخ نگهدار، هميشه بهترين تحليل هاى سياسى را ارائه مى کرده اما لزوماً تحليل سياسى خوب دادن، به عمل سياسى درست منجر نمىشود. حتماً ديدهايد که اتحاد جمهورىخواهان چه دسته گلى به آب دادهاند. تا حالا کجا بوديد استادان محترم؟! حالا اونهم درست شب امتحان؟
ط) شب بخير روز خوش، خدمتتان نرسيده بوديم قبلاً! شما به ما تذکر مى دهيد که براى آزادى مجتبى سميع نژاد چرا کارى نکردهايم؟ عجب رويى دارى تو پسر. بيخود نيست که من چند وقت است به اين نتيجه رسيدهام که وبلاگدارى يک چيزى مثل بادبادک هوا کردن است. اما بعضىها مىخواهند کنار ساحل کايت هوا کنند يک چند نفر را هم سوار آن نمايند! ايرانىبازى است ديگر. شاد باشيد.