کشکول امروز (۱)
الف) حسين درخشان در مسافرت است همه ميدانيم. مطلبى هم به روز نمى کند، لينکى هم نميگذارد. ولى روزى چهار هزار نفر مى روند زيارت آنجا. ما که بخيل نيستيم شمارندهاى هم نداريم. خدا شمار خوانندگان «سردبير: خودم» را زيادتر کناد ولى اين موضوع عجيبى است و قابل توجه تحليلگران امور صنفى وبلاگستان مىتواند باشد.
ب) ناصر خالديان نقطه ته خط از دست کامنت نويسهاى بىفرهنگ به ستوه آمد و با عصبىنويسى خاص خودش اعلام کرد که در کامنتگير خود را گل گرفته است. من البته بزنم به تخته از اين چيزها اينجا ندارم و واقعاً در حاشيه بودن و خوانندگان خاص داشتن هم نعمتى است. البته من دوستان عصبى شده از کامنتهاى افراد جنجال ساز و فحاش را کاملاً درک مى کنم و واقعاً راه حلى هم براى اينکار نيست. چون اصولاً ما ايرانى ها براى زندگى جمعى ساخته نشدهايم مگر در زمانهاى پزدادن. حالا بماند. ولى کاش روزى مى شد که همه ما اين شمارندههاى مسخره را هم دور مىانداختيم. اگر کامنت گير دو سه عيب و ايراد دارد، شمارنده و کانتر صدها عيب دارد و اين عجوزه هزارداماد همه را از زيست معمولى بازداشته است. شمارندهها را برداريد دوستان.
ج) عباس معروفى عزيز يک جمله اى در مطلب زيباى آخرش نوشته است که سخت عميق است: «تمام اين صد سال به نام روشنفکرها بود و به کام لاتها». اين جمله چکيده و عصاره تاريخ معاصر است! درود بر عباس معروفى عزيز.
د) اعتدالگراى مآل انديش چند سال هياهو ها بهپا ساخت که گنجى تندروى کرد، سر تندروى و کندروى نمى خواهم بحث کنم که هر کس خودش را محور مختصات عالم و مجسمه اعتدال مى پندارد، اما مى پرسم عاقبت اعتدال اين آقايان به کجا رسيد؟ پايين بودن «دز اصلاحات» و عمل به «منطق اصلاحطلبى» نتيجهاش کو؟