چند تذکر به خودم
در آستانه سال نو
الف) از وبلاگستان توقع و انتظار زياد نبايد داشت. اتفاقات در دنياى حقيقى مى افتد.
ب) اعتياد به نوشتن در وبلاگ و وبگردى چون سمى مهلک است. با اين اعتياد مبارزه بايد کرد.
ج) آخوندها ظاهراً تاريخ مصرفشان نگذشته و درصد زيادى از مردم به هر دليل و علت با اينها به اندازهاى مخالف نيستند که نتوانند تحملشان کنند.
د) راه آزادى راهى بسيار بسيار سخت و پر دست انداز است. از نهضت وبلاگنويسى و وبلاگدارى توقع زياد نداشته باشيم.
ه) بايد گهگاه نوشت چون آگاهى بايد داد. اما صد چندان بايد خواند و آموخت و فروتن بود.
و) بيش از اينکه عصبى شويم و ناراحت، مهر بورزيم. با بدان مدارا کنيم چه بسا آن کسانى که بد مىپنداشتيم، آنقدرها هم بد نبوده باشند.
ز) از نمايش سعى مى کنم بپرهيزم. دروغ چرا، نمايش دادن با اسم مجازى به اندازه يک دو ريالى هم ارزش ندارد.
ح) اگر کسى به اسامى مستعار حمله مى کند، لابد جنگجوى خوبى است. هيچکس مسئول کارهاى ديگران نيست.
جان کلام: وبلاگ شهر جاى خوبى است که ميشود در آن مهر ورزيد و دوست بود و انبساط خاطر داشت. مى دانم که دوستانى با بنده به شدت مخالفند به نحوى که کامنت هم پاى اين مطلب نمى گذارند و پيش خود مىگويند او مدتى است که تعادل روحى ندارد. اما تجربه سه سال وبلاگنويسى و وبلاگدارى به من ميگويد که بخوان و گپى بزن و مزاحى بکن و برو و چشم بر ناملايمات بپوش و دل هم بر چيزى نبند. اگر وبلاگت فيلتر شد و حتى اگر تمام نوشته هايت پريد، خم به ابرو نياور. راستش را بخواهيد، بحث و جدى بودن و مته به خشخاش گذاشتن هم به جاى خود، حساسيت بيخود به همه چيز داشتن را (که بلايى است که خودم هم گاهى به آن مبتلا مى شوم) من نمىفهمم. در درجه اول به فکر سلامت خود باشيم و ورزش کنيم و به دامان طبيعت برويم و از اين کيبورد و مانيتور لعنتى و اين صندلى نفرين شده که چسب دارد جدا کنيم خودمان را.
سالى خوب و توام با موفقيت و سلامت داشته باشيد. بنده جاى دورى نمى روم. منتها مدتى قصد ننوشتن دارم. نه چندان طولانى البته!
شاد باشيد و از زندگى لذت ببريد و دم را غنميت شمريد و در نوروز ايرانى يک جاى مجازى هم براى ما آدم مجازى عاريتى (با اسم مستعار!) خالى کنيد.
« چون ابر به نوروز رخ لاله بشـسـت »
« برخيز و بجام باده کـن عزم درسـت »
« کاين سبزه که امروز تماشاگه ماست »
« فردا همه از خاک تو برخواهد رسـت »
هرروزتان نوروز، نوروزتان پيروز
پىنوشت: نمىدانم مطلب بنده شايد سوتفاهم برانگيخته باشد. نوشتن يا ننوشتن بنده به هيچ وجه ناشى از دلخورى از کسى يا گروهى نيست. هيچ تهديدى هم خوشبختانه از جايى صورت نگرفته است. اين قلم بدست کوچک خاک پاى همه اهالى وبلاگ است و با کمکار شدنش چيزى عوض نمى شود و اين شهر بزرگ وبلاگستان از اين آمدن و رفتنها و قبض و بسطها زياد ديده است. باز به قول همان خيام:
« زين پيش نبوديم و نبـد هيچ خلـل »
« زين پس چو نباشيم همان خواهد بود »
خوشبختانه دوستان به غايت چيرهدستى حرف دل ما را دارند مىزنند. کارها هم به قول سعدى بىفضول امثال من دارد بر مىآيد. پس تنها مىماند وقتى که گهگاه بخواهم نظرى و نکتهاى که لازم به يادآورى باشد، بنويسم. شايد هم فضولى و گزافه گويى و خطا باشد آن نکته. در هر حال شاد باشيد و پاينده و ايام به کام باد.