در حاشيه جدل اخير
ابراهيم نبوى قبول کرد که اشتباه کرده است. کارى به عقيده ايشان ندارم که هنوز به نظرش تاجزاده و گنجى يکى هستند. عقيده به جاى خودش محترم است. اما به هر حال نبوى قبول کرد که حرکت زشتى کرده بود ولى جبران کرد و از حق نگذريم، بزرگوارانه هم جبران کرد. بنده يک لاقبا هم خودم را وارد معرکه کرده بودم به خاطر اينکه هم گهگاه به اسم س.ع. دشمن شناس مطلبى طنز مى نويسم و هم گاهى به نام پارسا صائبى چيزهايى به نام تحليل و تفسير به خيال خودم قلمى مى کنم. از آنجايى که هر دو اسمى که براى خود انتخاب کرده ام مستعار هستند، خود را کاملاً مخاطب توهين نبوى مىديدم. علاوه بر آن ف.م سخن را فردى توانا و زحمتکش و با وجدان در عرصه وبلاگستان و طنزنويسى قوى مىدانم - من هم مثل همه شما شخصاً ايشان را نمىشناسم اما او را فردى صادق مى دانم - اهانت بدى به او شده بود و به همه وبلاگ نويسان با اسامى مستعار. عصبانيت از اين بود که نبوى خود از همه نيروهاى اپوزيسيون دارد انتقاد مى کند که چرا چنين هستند و چرا بين هر سه نفرشان سى دفعه دعوا و مرافعه و انشعاب پيش مى آيد و همه دارند همديگر را تضعيف مى کنند و به سمت هم شليک مى کنند اما خودش نيروهاى خودى ضد استبداد و پياده نظام آزادى خواهان و بخش قابل توجه وبلاگنويسان سياسى (يعنى صاحبان اسامى مستعار) را با توپخانه سنگين کوبيد! اين مسالهاى بود که جاى اعتراض شديد داشت.
همين چند روز پيش بود که صاحب وبلاگى که اظهار دوستى و محبت نسبت به بنده داشت، چنان آشى براى ما بار گذاشت و از يک مطلب ناپخته و سرسرى ما که در هر پست هر وبلاگى ميتواند پيدا شود، چنان پيراهن عثمانى درست کرد و اهل انديشهاى را ناجوانمردانه کوبيد (و در حاشيه چند متلک آبدار هم نثار ما کرد) که بيا و تماشا کن، با اين حال جوابش نگفتم. هر چند سياههاى طولانى از خطاهاى مشابه در وبلاگ خودش برايش آماده کرده بودم. ميشد جوابش را داد، اما با اين نزاع ها آزادى انديشه تحقق پيدا نمى کند. جدل قلمى اگر براى مباهات باشد مذموم است. مطمئن باشيد که صاحب اين قلم خودش را يک شاگرد کوچک همه طنز نويسان و وبلاگداران و اهل قلم ميداند و با نام مستعار مى نويسد که چيز ياد بگيرد و هيچ منافعى و هيچ منتى هم بابت اين کار خود ندارد و اهل درگيرى براى کسب امتياز هم نيست.
باور کنيد که نميتوانم ننويسم و گرنه هيچ نمى نوشتم. نوشتنم کاملاً از همه نظر به ضررم تمام شده است. هيچ منفعتى هم در اين کار نيست جز اينکه به اميد اميدوارم و به همين چند خط دلخوش که براى زادگاهم و سرزمينم کارى کرده باشم. شما اگر راه بهترى سراغ داريد به ما هم بفرماييد، دستتان را مى بوسم.
اما سوالى مى ماند و آن هم اين است که مستعار نويسانى چون بنده به چه جرمى هر روز بايد کوبيده شوند؟