توضيحى به نقد کورش عليانى بر مطلب اينجانب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوست عزيز کورش عليانى نقدى بر آن قسمت از نوشته اى که در فانوس به وضعيت اقتصادى و سياسى اسراييل پرداخته بودم، نوشته اند.
بحث همگانى از جاى ديگرى در مورد سياسى بودن المپيک و شادمانى از مقابله سياسى با اسراييل و امريکا شروع شده بود و به نقطه ديگرى رسيد. در اين بين بر آن بودم که در مقابل تبليغات منفى جمهورى اسلامى عليه اسراييل چند مثال و شاهد بصورت دم دستى بياورم. (بنده به اسراييل سفر نکرده ام ولى در هر حال واقعيات موجود در اسراييل با آنچه که در بوق هاى تبليغاتى جمهورى اسلامى منعکس مى کنند، تا حد زيادى متفاوت است. البته بنده طرفدار اسراييل هم نيستم و در هر حال آن کشور را اشغال کننده قسمتهايى از سرزمين اعراب و نقض کننده حقوق مردم فلسطين ميدانم.) دوست اينترنتى ما کورش همچون هميشه بر بنده منت نهاده اند و بر قسمتهايى از نوشته حقير نکته گيرى کرده اند. چند نکته به عنوان توضيح به کورش عليانى و ساير دوستان عرض مى کنم :
الف) خوشبختانه آمار و ارقام کورش دقيق است. بنده همانطور که نوشته بودم به حافظه ضعيف خود مراجعه کرده بودم و در اين زمينه حق با ايشان است، رقم درآمد سرانه چيزى در همين حدودى است که ايشان مطرح کرده اند. در هر حال باز هم اگر درآمد هاى نفتى کشور هاى منطقه را کنار بگذاريم ارقام خوب و قابل قبولى در خاورميانه است و گمان نمى کنم کليت بحث با اين اعداد و ارقام جديد عوض بشود و اين ارقام هنوز حدود ده برابر ايران است. (يعنى حدود هزار درصد نه ۲۹۲ درصد مورد نظر کورش. رجوع کنيد به سايت بانک جهانى و جداول آمارى ايران و اسراييل را با هم مقايسه کنيد.) ايرانى که سالى حدود سى ميليارد دلار از ذخاير نفت و گاز خود را بالا مى کشد و مى فروشد. کافى است اين رقم را در کنار کمک هاى بلاعوض پنج ميليارد دلارى امريکا (به قول کورش عزيز) بگذاريد تا عمق فاجعه اقتصاد ما مشخص شود. اقتصاد دانان بهتر ميدانند که آمدن يک پول قلمبه بى حساب و کتاب به چرخه اقتصادى چقدر خطرناک است و اتفاقا مديريت اقتصادى قابل قبول اسراييلى ها را نشان مى دهد که اين پول قلمبه را درست و دقيق در جاهايى که لازم است صرف مى کنند. بر خلاف نظر کورش معتقدم که اسراييل به هزار و يک محدوديت سياسى و ژئو پوليتيک که دارد نمى تواند رشد اقتصادى متوازن داشته باشد حال اينکه از حداقل هاى موجود براى رشد اقتصادى خود استفاده مى کند. پيشبرد علم به طور کلى و نيز توسعه فن آورى هاى خاص، پزشکى و مهندسى ژنتيک و غيره همه مورد توجه هستند. در مورد بيکارى هم معتقدم که کشور اسراييل از آنجايى که کشورى مهاجر پذير مى باشد، درصدى از اين بيکارى اقشار متخصص ذاتى سيستم و قابل قبول است. نمى خواهم بگويم اسراييل در اقتصاد مانند چين آنچنان شکوفا است اما مى خواهم با اطلاعات مختصر خود بگويم که اسراييل بر خلاف تبليغات نظام ما اصلا در بحران اقتصادى نيست.
ب) در مورد ريشه دار بودن دموکراسى در اسراييل، کورش معتقد است: « که دموکراسى تنها اين نيست كه راى مردم را در انتخابات بشمرند، بلكه حضور و كاركرد ساختارهاى مدنى نيز جزئی از يك دموكراسی واقعى است.» به واقع حقيقت هم غير از اين نيست. قبل از هر چيز اين را بگويم که منظورم از ريشه دارترين دموکراسى خاورميانه بودن اسراييل اين نيست که اسراييل دموکراسى ايده آلى دارد . اتفاقا موارد متعدد نقض حقوق فلسطينيان نشان مى دهد که در اين قسمت اسراييل به شدت ضعيف عمل کرده است. (قبول دارم که عبارت «ريشه دارترين دموکراسى» يک اشتباه و غلو از جانب بنده بوده و اهل جدل و لجاجت هم نيستم، قبول مى کنم و پذيراى حرف مقبولتر هستم.) اما در منطقه بگرديد و شاخص ها را با هم مقايسه کنيد، در مورد ايران خودمان شک ندارم که اوضاع ميکرو دموکراسى بدتر از اسراييل است. نيز تعجب مى کنم که لبنان در اين زمينه به عنوان مثال آورده شده ، لبنانى که گرچه روح تساهل و تسامح در لايه هاى اجتماعى آن تنيده شده اما بدليل اثرات بجامانده از جنگ هاى داخلى لبنان که تماما بوسيله بيگانگان من جمله همين اسراييل در لبنان بر افروخته شد، هنوز نميتوان گفت که لبنان از نظر دموکراسى از اسراييل برتر است. اميدوارم اگر کورش شواهد و آمارهايى در اين زمينه دارد نشان ما هم بدهد.
ج) در مورد «راست و ارزشمدار» ناميدن ايشان هم به هيچ وجه قصد زدن برچسب از نوع آبادگرانى نبود. ارزشمدار بودن به مفهوم آرمانخواهى بيشتر و شايد تا حدى آغشته به چاشنى دينمدارى و تمايل به حفظ نظام مد نظر بنده بوده است. در هر حال هيچکس بيشتر از خود کورش عليانى صلاحيت اظهار نظر در مورد مواضع فکرى خودش را ندارد! خوشبختانه ايشان به خوبى مواضع خود را شفاف تر از پيش يادآورى کردند. يادمان هست که ايشان زمانى در وبلاگ خود نوشته بودند طرفدار حفظ نظام هستند و قرار گذاشته بودند که دلايل خود را در اين زمينه به طور شفاف بيان نمايند. مطلب اخير ايشان بيش از پيش ابهام زدايى کرد. البته اينکه کسى را در منگنه قرار دهيم که آرا خود را به طور کاملا شفاف بيان نمايد چندان درست نيست و ما هم چنين قصدى نداريم و در هر حال از ايشان تشکر مى کنيم.
اميدوارم که باب ديالوگ همچنان گشوده باشد و گفتگو ها در عين شفافتر شدن مواضع فکرى طرفين و کمک به دريافتن بيشتر حقيقت در مباحث مختلف ادامه پيدا کند. دوستان مى بينيد که ميشود مخالف بود و حرف مخالف را شنيد و گاهى هم جمع بندى کرد.