گند کارى نبوى و عذر بدتر از گناه
اين ابراهيم نبوى هم ديگه شورش رو در آورد. شوخى شوخى با شريعتى هم شوخى؟ شوخى که چه عرض کنم. هجو! اصلا کار درستى نکرد. عذر بدتر از گناهش هم که واقعا يک گند به تمام معنا بود . شريعتيست ها و کسانى مثل ف.م.سخن حسابى حالش رو گرفتند خوشم آمد. من که از روز اول به خودم ميپيچيدم. پنج دفعه دست به کيبرد شدم چيزى در فانوس بنويسم. گفتم دوباره بروبچز خودى و خوانندگان شاکى ميشن که باز اين بابا به يکى گير داد تا خودش رو مطرح کنه. باز آنارشى بازى در آورد. چند وقت پيش يکى کامنت داده بود فلانى پس کلا راه حل شما چيست؟!! بابا دم اون کامنت نويس عزيز گرم! راه حل چيست به جز خواندن و نوشتن و خواندن و نوشتن و به قول دوستى همديگر را تصحيح کردن.
حالا بريم سراغ نبوى که چرا از اينکه حالش گرفته شد خوشم اومد. آخه باباجون کدام طنز نويسى رو سراغ داريد که اينهمه کار کنه و اينهمه لودگى کنه بعد ادعاى روشنفکرى و تفلسف هم داشته باشه؟ هادى خرسندى نمونه خوبى هستش . منتها آدم موضعش نسبت به اين آدم آنارشيست روشنه. اون به همه گير ميده و خودش هم اظهار نظر هاى جنجالى روشنفکرى نميکنه. (دمش گرم) بدبختى اينجا است که اين وسط نبوى تنها به دليل اينکه خوره کتاب هستش و آدم پر کاريه خودش رو صاحب نظر هم ميدونه. من خودم البته اين رو هم بگم که نسبت به شريعتى ارادت ندارم، اون بنده خدا گاه گاه درى ورى هم گفته بود ، به دليل پرکارى و نداشتن فرصت نتونست بعضى از حرفهاشو منسجم بکنه ولى وقتى يکى بياد به شريعتى بگه کم سواد اونهم آدم لوده بى هويتى به نام نبوى اين ديگه خيلى سوزش داره. شيرينکارى هم حدى داره، با استعداد هستى، تحليلگر هم هستى ولى وقتى در جايى چيزى نميدونى زرت و پرت المه. ما مگه چند تا مثل شريعتى داريم. اينکه ديناميت بذاريم پاى بناى يادبود هر کدوم از اين بزرگان و منفجرشون کنيم و ادرار کنيم به هيکلشون، به نفع کيه؟ اگه اون نقده شريعتيه اين هم نقد نبويه!
خلاصه مدتى است که از انگليس و آلمان و بلژيک بوى کباب مى آد! خدا آخر و عاقبت همه مارو به خير بکنه.
البته اميدوارم اين وبلاگ هم مثل آنتى لاريجانى نشه که همش افشاگرانه عصبى نويسى کنه!
ولى خيلى خوبه اينطورى نوشتن. فکر نکنيد که ترمز بروندم ها. حواسم جمعه که چى دارم مى نويسم. کامنت نويس بياد وسط خودم حسابش رو ميرسم! (شوخى! حالا با کى؟ معلوم نيست! قاط زدى پارسا. برو يک کم استراحت کن)