شور و شوق بچگانه ما و شارون!
نميدانيم اين وبلاگ لاکردار چه خاصيتى دارد که وقتى در يک وبلاگ جديد شروع به نوشتن ميکنى شور و شوق عجيبى مى گيردت. پاک معتاد شديم رفت و به قول دوستى بد کوفتى است اين وبلاگ! در هر حال ميخواهم يک مدتى لااقل اينجا بى تکلفتر بنويسم. مردم از بس در فانوس مطلب بالا و پايين کردم و درز گرفتم و دوختم و خط زدم و اضافه کردم و بزک کردم و ...
اما چيزى که مى خواستم به بهانه آن يک صفاى دوباره به وبلاگم بدهم اين بود که رييس جديد حماس هم تعيين شد ولى اينبار قرار شد که فعلا آقاى رييس مدتى آفتابى نشوند که اشتهاى شارون براى خين و خينريزى بيش از اين حرف ها است. اين قصاب صبرا و شتيلا هم واقعا نشان داد که کله خرابتر و دلگنده تر از اين حرف ها است. اميدوارم زودتر يک تير غيبى هم نصيب خودش بشه که آخر سر ممکنه کل منطقه رو به آشوب بکشه. اما خودمونيم ها سر ترور احمد ياسين اين همه هواداران و دوستداران شيخ گلو پاره کردند و هم قسم شدند که انتقام سختى بگيرند، اما- خوشبختانه البته- خبرى نشد. مثل اينکه تروريست هاى اونورى دستشون رو شده و چمدان ريال و تومان و دينار ديگه کم شده، يک خورده فتيله عمليات اشتشهادى اومده پايين. دليلش هم شرايط منطقه است. شارون هم شايد به همين دليله که دلير شده و کار رو ميخواد به زعم خودش يکسره کنه. اميدوارم يکى بالاخره جلوى اين ديوانه رو بگيره يا اينکه همون تير غيب ... !