در حاشيه خلع يد حسين درخشان
ظاهراً بعد از چند روز کشوقوس پشت صحنه، حسين درخشان با يک حرکت غافلگيرانه کلهپا شد و از مقام مديريت فنى سايت روزآنلاين خلع يد گرديد. هيچ شکى نيست که حق و حقوق معوقه حسين بايد داده مىشد (صرفنظر از مقايسه فکاهى خودش با منصور اسانلو!) اما برخورد او مىتوانست خيلى حرفهاىتر و بااخلاقتر باشد، او مىتوانست پيش از استفاده از سلاح آخر خود يعنى خواباندن سايت، (جداى از پيگيرى حقوقى ماجرا) در وبلاگش يک موج راه بيندازد و اولتيماتومى به حسين باستانى (که بعد از حدود دو سال پنهان کارى روز آنلاينى ها بالاخره در اين دعوا فهميديم او همه کاره اين مجموعه دست کم از نظر مالى است و جاى تعجبى هم نيست) بدهد بعد به تدريج گامبهگام پيش برود. هودر قصد غافلگيرى داشت اما در نهايت خودش هم غافلگير شد.
برخورد روزآنلاين هم غيراخلاقى و غيرحرفهاى بود. اگر روزآنلاينىها حرفى دارند و مىگويند براى ادعاهاى حسين درخشان جواب دارند بايد آنها را مطرح کنند نه اينکه طبق معمول پنهانکارى مرسوم آنها طورى وانمود کنند که انگار حسين درخشان خوابنما شده و اساساً مشکل مالى و پرداخت معوقه دستمزد در ميان نبوده بلکه مختصر مشکلات فنى «از قضاى آسمان» پيش آمده بود که به حول و قوه الهى برطرف شده و روزآنلاين همينطورى بىدليل با قالبى نو به کار خود ادامه خواهد داد! گمان دارم که اين چند روز کشوقوس هم هر چه بود به خاطر چانهزنىهاى مالى صرف نبود. چه مشکل با يک پادرميانى و انتقال مبلغى پول به حساب حسين قابل حل بود. همانطورى که يک سال سر دواندن هودر هم همينطورى معمولى نبود. کارى به شايعات و حرف و حديثهايى که اين روزها پشت سر حسين درخشان زده و گفته مىشود از مراکز خاصى به او «وحى» مىرسد، ندارم. اما واقعيت آن است که کارهاى حسين درخشان از قبل از انتخابات رياست جمهورى تاکنون غير قابل تفسير و فهم بوده، زيگزاگ رفتنها و تغيير عقيده دادنهايش در مقاطع حساس، کارهاى خارقالعاده، عجيب و هزينه بردارى که انجام مىدهد، واقعاً توجيهپذير نيستند. در خوشبينانهترين حالت شايد بشود گفت که او به هر قيمت شده مىخواهد خود را در کانون توجهات نگه دارد، اما آخر او دارد تمام کرديت و اعتبار خودش را خرج مىکند و در درازمدت حتى در عرصه بينالمللى يک بازنده کامل خواهد بود. پيشاپيش او يک بازنده در وبلاگستان فارسى است.
متاسفانه هودر چون يک «هلندى سرگردان» تنها مانده و کسى هم نيست که بهش کمک کند (امسال متاسفانه روز چهاردهم آبان هيچ اسمى هيچ کجا از او برده نشد، جز اينکه ديدم جايى ازش انتقاد تندى شده بود به مناسبت اين روز.) چون اساساً سوظنها به همراه رفتار زننده، شرارت، زيگزاگ رفتنهاى فرصتطلبانه و کارهاى غيراخلاقى او زمينهاى براى همکارى و کمک باقى نگذاشته. حسين بىخير نيست، اما شر و دردسر زيادى هم براى خودش و ديگران ايجاد مىکند. چه کسى مىتواند کمک کند به او جز خودش؟
حکما گفتهاند کسى که از روزگار درس نگيرد از هيچ آموزگارى نخواهد گرفت. به نظر بنده درس مهم اين است که به خود غره نشويم، هر کسى مىتوانست جاى حسين باشد و مىتوانست کمابيش همين راهى را برود که او رفت. مراقب شهوت قدرت و اشتهار خود خصوصاً در اين دنياى مجازى باشيم.
پىنوشت: قصد قضاوت در مورد اين ماجرا را ندارم. تنها خواستم در حاشيه نکاتى را متذکر شوم. همانطور که تلويحاً در مطلب آوردهام، بايد ديد پاسخ رسمى روزآنلاينىها به اين ماجرا چيست؟ ابعاد ماجرا روشن نيست. در اين ميانه دوست عزيز نيکآهنگ ابهاماتى ايجاد کرده و معماهايى گشوده - ضمن اينکه خود نيز در داخل مجموعه است و جزييات زيادى مىداند که ما بىخبر هستيم - اما عقيده دارد که ماجرا اصلاً پيچيده نيست! منتظر مىمانيم - اميدواريم که اين انتظار به اندازه انتظار شنيدن «ناگفتههاى انتخابات مجلس ششم» از زبان سيد مصطفى تاجزاده طولانى و احتمالاً تا ابد نباشد! -دوستان روزآنلاين رسماً دستکم قسمتى از ناگفتهها را بيان بفرمايند و آنچه را که خود گشودهاند و خصوصى هم نيست، حوزه خصوصى ندانند و بعد از دادن توضيحاتى به خوانندگان (هرچه هست)، با اجازه سروران ارجمند، خودمان متوجه خواهيم شد اين ماجرا اصلاً پيچيده نبوده! زياده عرضى نيست.
پىنوشت دو: نامه سرگشاده نيکآهنگ به حسين باستانى